-
انتشار مجموعه ی شعر
دوشنبه 22 مهرماه سال 1392 09:39
«صرف نسکافه در مجلس ترحیم اسب» مجموعه شعر طیبه شنبه زاده ناشر: انتشارات بوتیمار سال چاپ:مهر 92 مراکز پخش کتاب: ققنوس ، کتاب آوران قابل خریداری در کتاب فروشی های مرکز استان ها در تهران: انقلاب،روبروی درب دانشگاه تهران،پاساژفروزنده، انتشارات ققنوس و کتاب آوران
-
پوست اندازی
دوشنبه 24 تیرماه سال 1392 12:46
اگربگویمت که این سطل آشغال توی اتاق با من چه می کند وقتی که نیستی روی شاخه ی مجنون بید نخواهی پرید تک پوش طوسی ات تا می کنی گوشه ی جگر اگر بگویمت سرم لای جگر گوشه ام گیر داده که برو رفتن از اتاق می رود از هال خواهد گذشت از آشپزخانه از ته مانده ی کپک از غذا اگر بگویمت لای چرخ بچگی ات خیاط بوده ام به سواری سرعت تو به...
-
عشق امیر کاستاریکایی
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 14:58
از اول قرار نبود این گلوگاه ِبلند از کمر تو رد شود اتوبوس های بین شهری از شقیقه ماموت های ده چرخ از کمرکش تو بگذرد اصلن مگر تو جاده بودی به راه سیرجان که باید به تو می رسیدیم ؟! مایعات بدن بودی اگر تو هفتاد درصد آبی من تمامن رودخانه ی شورم روی بُش ِ بالش ها تو مگر باکس ونستون ما بودی که دل توی دلمان می ریخت توی پوتین...
-
دلتنگی های نقاش خیابان جهل و هشتم
چهارشنبه 1 آذرماه سال 1391 22:04
از همین جا شروع می کنیم همین جا که شرجی و نکبت زده بالا چاه مستراح همسایه زده بالا سلول های رکیک قهوه ای زده بالا فشار سرخ چراغ چهار راه رسالت موهای پر ادویه ی گرم حنایی رنگ مادر های پنجاه ساله به بالا زده بالا زده بالا درینک سر بالا هی ی ی ی موهای گستاخ که خلاف ماشین گشت سر کوچه هوا می خورید با فشاراشتیاق فشارمغز...
-
ترجمه یک شعر ازPhilip Levine
شنبه 10 تیرماه سال 1391 20:05
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA یک داستان هر کسی داستانی را دوست دارد بگذار با یک خانه ی ویلایی شروع کنیم می توانیم با اتاق های حساب شده پرش کنیم و اتاق ها را با چیزهایی مثل میز ، صندلی ، گنجه و کشوهای بسته برای پنهان کردن رخت خواب های کوچک که روزی بچه ها در آن خوابیده اند کشوهای بزرگ با دهان های باز برای...
-
نفتالین
جمعه 29 اردیبهشتماه سال 1391 19:38
این نامه ازانگشت می آیدم از اتاق نشیمن با انگیزه ی بالای فشار خون حاوی بریدن انگشت و گوشت انگشت و پیاز انگشت و هر چه لای نامه بود که لای اسکله بود نفتا نفت بوی نفتالینِ لای فرش قدیمی رُل شده تا سقف . و بوی نفتالین که راه میرفت با انگشت بریده و انگیزه ی بالا داشت برای تصعید خون تو که فوبیسم بودی و دهانت تخم چلچله بود...
-
آفریقا
چهارشنبه 30 فروردینماه سال 1391 01:15
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA هوای خوبی است برای زرافه شدن گردن کشیدن ، نشخوار کردن ومثل یک نژاد نادر ازآفریقا آمدن هوای خوبی است برای پوست کندن باران در ناهار پیاز در ناهاری که هنوز از اجاق داغ است در دستم سوخته از پیاز در بریدگی نازک انگشت که پوست را می بینی و دست را نمی بینی که نمی بیند که دست جایی وسط...
-
مریخ
یکشنبه 30 بهمنماه سال 1390 00:12
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA گرچه این طناب نسبتا شل یک سرش به مادربزرگ ها وصل است و یک سرش به مریخ اما تو که نمی توانستی با چتر مسدود وپیژامه از راه شیری فرار کنی پس به شناسنامه ات برگشتی تا لعنت به این طناب را بکش تا بیفتیم و سرد شود این جسم افتاده ازواکنش سیاره ها که با موهای شیری کهکشان را سوخته ای...
-
دیوانه با اسب تازی در رگ
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1390 12:37
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA چرا این اسب کنارنمی رود ازروی میز چرا می کشد پاییز را و فشار از خون را چرا آبان را پسر آبان را خطر سقوط دیوانه از پنجره آبان را تند و تیز که ماهی فصل را پاره کند که برشتگی را پاره کند که شکم دریای بلا فصل آشفته را پاره کند که قطار بندر یزد را پاره کند و مثل ابر مزخرف بی...
-
زمانی برای مستی اسب ها
چهارشنبه 16 آذرماه سال 1390 22:49
از اشاره به : pokeفیس بوک از اشاره به سر دویدن خفت پلنگ روی صورت ماه از اشاره به توزیع نا مناسب ِآب برصورت با فرمول ساده ی نمک بر پوست از اشاره به شکل میکده در جاده ی مجازی که بوی بکر باران را به پوست لطیف اسب به پوست قهوه ای اسب می برد به پوست قهوه ای من پوست قهوه ای دشت. این چه دیوانه جایی است این چه دیوانه اسبی که...
-
خون یحیای سهروردی
دوشنبه 18 مهرماه سال 1390 22:50
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA خون یحیای سهروردی چون نامه بخواند دستار فرو گرفت سرَکَش ببریدند در حال پشیمان شد فرمودشان تا چو سگ خون او را بلیسیدند تا سهروردی با خون تازه از حلب بیاید روی دیوارهای نشیمن بپاشد روی کتابخانه بپاشد اشراق را در پارازیت های بسته ی Lcd روی بلوف های BBC ای شهاب الدین ِ یحیای...
-
نفس مسیحا
چهارشنبه 26 مردادماه سال 1390 11:07
به: ساجده کشمیری ، مرجان اکبری و لیلا اسفندیاری تو نفس مسیحا رو گذاشتی روی میز کامپیوتر تا از ارتفاعات سفید نپال توی گوگل به جمجمه ی یخ زده ی دوستانم سلام بفرستم برای لاغری اندامشان بادگیر برای موی کوتاهشان کلاه آفتاب گیر تو از نپال برف را به تخت خواب آوردی تا سرود ملی خون های منجمد ازگل های سبز رو تختی سر بکشند وقتی...
-
خدای چیزهای کوچک
چهارشنبه 25 خردادماه سال 1390 11:17
ازاسفناج های روی فرش ما تا اسفناج های وحشی لب رود دو تا بلیط اتوبوس است از پشت بام بالا هم فقط هواست که گرم است در موضع ضعف. در تخیل کنار نشیمن مچ دست پر از کیست با چاشنی زخم و اسفناج بجوشد معده و ماست موسیر توی مبل. توی مبل هوا می وزد از جانب برق باران توی ال سی دی باران توی کلاه بارت و موضع رماتیسم دراز کشیدن از سقف...
-
هوش نفتی
سهشنبه 16 فروردینماه سال 1390 10:31
اگر مجبورم اگر رگم همین است جثه ی من لغت موران است و یک پیت نفت که در بوی فرّارم خیابان انار و نخاع معیوب می گذرد. در سرم تفنگ است و کدئین تا تپه های زرد تبّت از هوش وحشی گوزن به تپیدن بیفتد به خون نازک گوزنی که جغرافی را دور می زند و مرز و ناحیه و نژاد را رقم . اتفاق کدئین باید که بیفتد در بدن تا از جثه ، لغت را...
-
پس آهسته باش با پلنگ
شنبه 9 بهمنماه سال 1389 13:27
پس آهسته باش با پلنگ که از تب موها بالا می رود سرگردان در یقه حالا کوه از سر می ریزد پلنگ پایین می افتد در جمهوری کامل بدن . با من رودخانه را بپیچ که اتفاق افتادن پل از دست من است با من بچه های افتادن با من خودکشی دسته جمعی نهنگ فارسی با من کمی اعصاب است و قرص پس پله باش تا یکی یکی بیایم ات کفش بر قفسه ی سینه ات...
-
قدم زدن با کمپوت بنزین
شنبه 4 دیماه سال 1389 10:45
این باد امشب باز از کجاست؟ پنجره ی بلند و کوتاه این دقیقه بازم کن با ادکلن روی میز با مرد باز یقه های سینه ی بزرگ بازت کنم از ملافه بردارمت بنشینی لب تخت درباز کن قدیمی که می چرخانی دور چشمم کمپوت را از چشمم برداری قوطی خالی را پرت کنی از پنجره کوتاه بیا نیایی که کوچه را چشم های من برداشته خیابان راعطر لباس من ....
-
زنگ شیمی
پنجشنبه 20 آبانماه سال 1389 11:27
روی گردن چپ پدرم که ماهی دارد خالی هست و بندری که با ماهی خال خال کلیه ها ش کوچه و رودخانه را می رقصد خالی ام از ساحلی که می کوبی ام با موج پیچیده از رادیوی قدیم توی چهار طاق اجدادی با صدای دقیق پدرم روی ملافه ی پرطاووس. در تعلیق پیژامه ی آبی و نصف کلیه ای که از پهلو رفته است. با عینک پدرم کلاس چیپس و شیمی در موازنه ی...
-
بازوی برشته در قطار
پنجشنبه 22 مهرماه سال 1389 09:00
در هشت شهریور رژ فاسد شده ی روی میز شکسته بود . شیشه ی پنجره با قد بلندش بیرون زده از دیوار من و پنجره ام سر به سر می زنیم به نرده ی پله ی قطار ِ با دود. در حالی که می دانم عضله ی تو در اتاق تنها نیست عضله ی تو بالکن را به اتاق می کشد اتاق را به پنجره می برد به صبح ِ ایستگاه و زنی که پنکک صورتش شکسته است. و خطوط شکسته...
-
عروسی خون
یکشنبه 21 شهریورماه سال 1389 13:10
تخت خالی است از سر در معادله ای که به هم ریخته است شقیقه و خون ام را. خون من رود من است می گذرد از دکه دست در جیب بارو پوش آبی تابستان بوی سرد هندوانه را می شکافد و پیش می آید بهار گل می دهد و می رود می رقصد و می ریزد چشم تو را می ریزد پیژامه ی سورمه ای لباس زیر زرشکی ات می ریزد باد می ریزد خون من عروسی من است پاییز...
-
فرو ریختن دکل های برق
جمعه 15 مردادماه سال 1389 00:23
خداحافظ اول را با من بیا در چهار راه دوم که خانه مترادف است و شیرین بچه دارد دم ایوان عصر آب پاشی و هوای بی علت با من بیا در چهار راه بعدی من و کودک وسلام به خانه می رویم با دسته ی ناز کلید در می زنیم مرض قند با چادر سفید از عبادت ظهر می آید دسته ی کودک را می گیرد اشتهای بدن را نمی بیند که لمس تو شبیه انگشت من است را...
-
مو هایم بس است حالا
چهارشنبه 23 تیرماه سال 1389 19:14
وضعیت کفشی است با فیگور سرخ توی راهرو باز می کنم لامسه را بر کلید چراغ در تخت پیچیده سرت از من روسری ایستاده در مرکز سر درد کنارم خواب نیست کنار می زنم ملافه به پایم خسته است تیر می کشد سرت را درد میان انگشت متورم می خواهم به لاله زار ببرم خوابت بودم که زنگ زدی ساعت 3 باز کردم سرت را از تخت پریدیم توی کفش ها که به هم...
-
تیرهشتادو پنج
پنجشنبه 10 تیرماه سال 1389 19:04
به هر کجا که آن پاهای بلند وهر کجا که سم اسب های راضی از علف اسفند به هر کجا که برود دست کشیده ی آن آب این بخش تن با بوی انجیر تمام نشده است که مثل باد ازجانب اطراف می آیی بالاخره با بویی از قد بلند وقطعه ی بهار. به یک قسمت نیمه ابری متمایل بودیم از پنجره همین جوری به ابری که گرفته بود نزدیک چشم به کمی روشن شدن هوا از...
-
چند شعر از مرضیه برمال
سهشنبه 1 تیرماه سال 1389 01:27
مر ضیه ی برمال _دختر شایسته ی شعر آن سالها_ سالهاست از ما دور است با مقیاس جغرافیایی.اما همه ی سالها با شعرش که دریچه ای به حسرت بود نزدیک ما بوده است . با اینکه آن روزها 18 ساله بود اما درک عمیق او از پدیده های جهان شعر او را متمایز می کرد. مدت هاست از او بی خبرم و نمی دانم با شعر چه کرده است. شعر های زیر از مرضیه ی...
-
یک سال بعد از ساجده
دوشنبه 24 خردادماه سال 1389 20:00
وضعیتی که جهان را پر می کند ساجده درنگ ما برای برای خاموش کردن یک نخ سیگار در بشقاب میوه است . غفلت ما از بوی نان تازه که خرداد را آکنده می کند.وهمین طور رفتن به سرکوچه ، نشستن روی سکوی در و نگاه کردن به وضعیتی که می گذرد . ساجده که همیشه دارد می رود . نمی ایستد . درنگ نمی کند . پرتاب می شود. رفتارش شتاب است . با شتاب...
-
سنجاق های لاله زار
جمعه 21 خردادماه سال 1389 21:20
هفته ی گذشته در لاله زار در یه کمپ تفریحی 18تا سنجاق قفلی پیدا کردم . باد نرم وخنکی می وزید کمی سرد شاید . بعدازظهر بود.تنها بودم وسنجاق قفلی ها یکی یکی سبز می شدن . هرکدوم از اونها آرزویی رو در من بیدار می کرد . آرزویی که داشت از دستم می رفت.سنجاقها علامت خوبی بودن . همیشه سنجاق ها علامت خوبی هستن . برای گره خوردن دو...