پس آهسته باش با پلنگ
که از تب موها بالا می رود
سرگردان در یقه
حالا کوه از سر می ریزد
پلنگ پایین می افتد
در جمهوری کامل بدن .
با من رودخانه را بپیچ
که اتفاق
افتادن پل از دست من است
با من بچه های افتادن
با من خودکشی دسته جمعی نهنگ فارسی
با من کمی اعصاب است و قرص
پس پله باش تا یکی یکی بیایم ات
کفش بر قفسه ی سینه ات برقصانم
پس پله باش تا بریزم
مغزی که در انحصار جمجمه ی اجدادی است
ای قرص بعد از تفاهم !
ای جانور مغزی !
پلنگ با تو دور می زند
پلنگ در گردن تو باز می شود
آرام می شود اقیانوس
رقص با نهنگ تو زیباست
به وقت کوه
که از سرزمین من شره می کنی
روی چشم مرده ی نهنگ
و ساحل به تب نزدیک است
و قرص ها
به چربی مغز.
ای قرص بعد از تفاهم
ای جانور مغزی
پلنگ با تو دور می زند
درود طیبه ی عزیز
یه چیز را در شعرهات بسیار دوست می دارم . این درد باستان را این درد اجدادی این که از ریشه های حرف ها می گی این درد کهن جوشان در انگشت زنی امروز
البته سطر هایی از زیبایی کمتر رنج می بردن در این جمهوری کلمات
بسی لذت بردم
سلام
شعر زیبایتان خوانده شد......استفاده به جایتان از کلمه برایم جالب بود.........
و به روزم
درود.
کارکرد واژگان و برجستگی های زبانی خاص شاعر در شعر نمود زیبا و تاثیرگذاری داشت.البته شاید می شد پایان بندی شعر را بهتر از این نوشت.
مانا باشید.
سلام
به روزم با دو شعر جدید چاپ شده در روزنامه فرهیختگان شنبه 9/11/89
منتظر دیدگاه ارزشمند شما هستم
سلام علیکم
شعری روبروی من ایستاده است با روایتی مدرن و دینامیک.این روایت حاصل المان هایی ست که شاعر دو بهره از آن ها برده است.
اول اینکه در طرحی نو و تصاویری تازه آن ها را به کار گرفته آن گونه که در دهه ی گذشته(دهه ی ۷۰ که جولانگاه المان های طبیعی بود) اثری از آن دیده نمی شود.این امر نقش مهمی را در آشنایی زدایی برای مخاطب ایفا می کند.
و اما دومین سودی که از حضور این المان ها برده است این می باشد که شاعر با ارجاعات به موقع و هوشمندانه ی درون متنی در میانه و پایان شعر به المان هایی که در آغاز به گونه ای مطرح شده اند ریتم شعر را کاملا حفظ نموده و ذهن مخاطب را با نوعی چالش در میان سطرها روبرو می کند که این چالش خود سرآغاز رمز گشایی از شعر و کشف لذت های پنهانی آن است .
با تشکر
خیلی خوبه طیبه ی عزیز
خیلی خوب
اسداللهی.
دوست داشتم اینو زیاد.
سلام
خواندمت
که اتفاق
افتادن پل از دست من است
درخشان است .
سلام
با این شعر شما ارتباط بهتری داشتم و با یک روایت روبه رو بودم ، می تونم این روایت رو بفهمم و باهش تصویری رو که دریافت کرده ام ببینم /تمام نشانه هارو به خوبی همراهی کردین و تا پایان دست شاعر و مخاطب در دست همند و این فهم انگار از دست های شاعر هم تراوش می کند
این شعرو دوست دارم ممنون
سلام طیبه جان
شعرت زیبا بود
حالا کوه از سر می ریزد
پلنگ پایین می افتد
در جمهوری کامل بدن .
مانا باشی دوست خوبم
سلام طیبه ی عزیز لذت بخش بود و خواندنی بارها خواندم دنبال نوعی شکست در روایت گری بودم که بتواند پرتاب های ذهنی را به بازی دعوت کند چون شعر در قسمت فوقانی یک فرد اتفاق افتاده یعنی در مغز و همان جا هم تکلیفش مشخص شده می شد ذهن را از ذهن خارج کرد و مولفه های دیگری را بستر ذهن قرار داد
باز هم ممنون
سلام طیبه جان
خوشحالم که می نویسی!
هرچه بازه سرودن شعر هایت کوتاه تر می شود حس می کنم واژگان در شعرهایت بیشتر تکرار می شوند
خوشحالم که این توانایی را داری که از سوژه های دم دست تصاویری بدیع بسازی
پلنگ بر سر کوه... یا خودکشی نهنگ ها
/پس پله باش تا یکی یکی بیایم ات/
سطری بود که واقعا مرا به هیجان آورد.
حتی خوانش خودت و صدای فریادهایت را می شد حس کرد:
/ای قرص بعد از تفاهم !
ای جانور مغزی ! /
به تو تبریک می گویم که به زبانی که رسیده ای اشراف داری، هدف رسیدن به یک فضا نیست. هدف باقی ماندن در همان فضاست
کمی بگذار از شعر هایت دور شوی و زمان بهتری برگردی شعرهایت را ببینی تا بتوانی از سطر هایی که نمی توانی از آنها دل بکنی، راحت بگذری
راستی به روز هستم
منتظر قلم رنجه ات!
تا کسی بیباک با شعر آمد
با درود.
به روز هستم.
و شما دعوتید.
سلام خانم شنبه زاده
این کار را بیشتر از کارهای قبلیتان دوست داشتم.روایت در این کار و دگرزایی آن و ایجاد فضاهای تازه ای که از این دگرزایی حاصل می شود بسیار از نظر من زیبا و خلاقانه بود
ای قرص بعد از تفاهم
ای جانور مغزی
پلنگ با تو دور می زند...
در این قسمت مثلا ما با گسست روایت خطی روبروییم.انگار خواب مخاطبی که به روایت خطی خو گرفته با سطرهای ای قرص بعد از تفاهم /ای جانور مغزی ...بهم می ریزد اما با سطر پلنگ با تو دور می زند مخاطب را وامی دارد که ارتباطی دوباره را با روایت اصلی کار انجام دهد .این واداشتن مخاطب به گسستن وپیوستن دوباره ی او برای من بسیار ایدئال و جالب بود. شعر در مرز این گسستن و ساختن خوانده می شود.
با فروتنی و خاکساری
با درود
طیبه ی عزیز خوشحالم از کلمات استفاده ی بهینه می کنی و آنها را با اقتدار به چالش می کشانی . چرخه ای که کلمات مخاطب را همراه می کند چالش برانگیز است و هیچ خستگی همراه ندارد و به مخاطب هم قدرت پیگیری و همراهی را می دهد تا شعر را همراهی کند . جای گفتگو بسیار دارد این شعرها ... تندرست باشید .
سلام طیبه عزیز..شعرهایت عمیقازیباوگیراست
باپست: نی شمار به روزم..
رقص با نهنگ تو زیباست
چه اندو هناک است
ارزوی دیدار تو
اکنون که کالبد تهی شده ام
ساقه ی گندمیست در باد پاییزی
با خود گفتم اهل بارانید
به کلبه بارانی ام دعوتت کنم
زیر باران دیدگانم قدم زنید
تا از ناگفته هایم خیس تان کنم
قطره های باران را یک به یک
از پشت قاب پنجره اتاق برداشتم
تا به محض ورودتان ،
با مشکی گوارا از باران ،
سیراب تان کنم
سلام
با اجازه ی شما این کار را در روزانه هایم گذاشته ام
باسپاس
دوست عزیز
مثل همیشه سرشارم از نوشته هایت.
پلنگ باش و رها !
سلام خدمت شما دوست عزیز
مطالبتون رو خوندم ، جالب بود ...
" اسحق احمدی و رقیه دختر خالو صفر ... "
با این پست جنجالی به روزم و منتظر حضور گرم شما ...
شاد باشید ...
سلام طیبه عزیز. بااحترام شمارابه لیست لینکهای وبلاگم
اضافه نمودم..
با: آخرین احساسات یک محکوم به مرگ به روزم..
سلام
شعر قشنگتو خوندم ولذت بردم
بااحترام دعوتید به بازدید از وبلاگ من
سلام .هروقت اینجا اومدم شعرهای خوبی خونده ام
.
.
من هم به روزم با مکالمه های ناتمام
و
چند نخ مالبرو
منتظر حضور ی ونگاهی
طیبه عزیز
سلام
با خبر چاپ مجموعه شعر جدیدم
و یک شعر به روزم
خوشحال می شوم سر بزنیدو نظر بدهید.
با مهر
لطفاً در معرفی مجموعه شعر جدیدم به دوستان وبلاگی با من همراهی کنید.
این کتاب را از طریق خرید اینترنتی مس توانید از سایت نشر چشمه تهیه کنید.
ممنون
همسایه های مشکوک
با دور دنیا در یک شعر
به روز است
با تشکر
سلام
با داستان کوتاه ؟ ... ؟ به روزم و منتظر دیدگاه ارزشمند شما ...
سلام طیبه گرامی..درودبرشما..شعرت راخواندم عزیز..
ممنون وزیبابود..
با: گوشت باران خورده..به روزم شاعر
سلام
" آلبوم رُکیَه صَفَر با صدای اسحق احمدی "
به روزم با آلبومی کاملا بندر عباسی و بسیار متفاوت ...
منتظر حضور صمیمانه ی شما دوست عزیزم هستم ...
رقص با نهنگ تو زیباست
به وقت کوه
که ازسرزمین من شره می کنی
روی چشم مرده ی نهنگ
وساحل به تب نزدیک است
وقرص ها به چربی مغز.
شما عالی می نویسید.
چقدر زبانت جذاب است ارزش خواندنش خیلی بالاست حتی بلندتر از شعر بلندت.منتقدم وشاعرم. کارهایت را به نقد خواهم نشست.مرا به دوستانت معرفی کن وبا دو کار به روزم.باتشکر
سلام طیبه ی شاعر خواندنت دوباره زنده ام می کند
سلام
از وبلاگ " ناتر بهشت کوهستان " دیدن کنید.
www.naterej.blogfa.com
اگر محبت کنید و در پستهای مورد علاقه تان در این وبلاگ نظرات و پیشنهادات خود را ارائه نمایید، کمک شایانی در راه ارتقا و اعتلای این وبلاگ کرده اید.
می خواهم ببینم که ذائقه های مختلف چه نوع تفکراتی را می پسندند. پس لطفا در پستی که مورد نظرتان هست و از نظر سوژه و جذابیت برایتان اهمیت دارد کامنت بگذارید.
طوفان از پیش نویس هیچ نویسنده ای خبر نمی دهد !
سلام مهربان !
کافه بلاگ به روز شد
اما مگر یک زن چقدر می تواند با لباس های اجاره ای در برف بدود و دم نزند؟
منتظریم با علاقه و احترام
باد می آید
و خلاصه برگ های ما را پاییزمان
می برد
دچار سردرگمی که نشده ام
دوچاره تو شده ام
زمین با تو هستم که این همه داد می زنی
و تو اینک
به باد می دهی
جزوه هایی از اتاقم را
در آمبلانسی که بابا خریده بود
تا هر وقت که مریض شدیم
به بیمارستان های هندوستان برویم
همان جا که گاندی بود
و پسرش را به سرزمین می داد
همان جا که ابراهیم بود
و گلو می داد
که خانه آباد شده است
دروغ نیست
باور کن که گلستان ابراهیم
در همین آسفالت بی روح مسیر احمد آباد خدا شهرستان ...
پرستار جیغم را می شنوی
نمی دانم
خودم که نمی شنوم
تو می شنوی
داد بزن رقیب
که همین روز ها دارد به پایان می رسد
************************************
سری به سارینای ما هم بزنید
[گل][گل][گل]
درود بر طیبه ی عزیز
در سرزمین شب چگونه به روز باشد شاعر
بعد از خواندن این شعر آن رابسوزانید
به شبم
و ساحل به تب نزدیک است......
سلام سال نو مبارک
شعرهایت رامطالعه کردم خوشحالم که به زبانی مخصوص خانم شنبه زاده رسیده ایی
دوس داشتی سری به من بزن
سهوزاده -میناب
سلام. عیدتون مبارک.
درد هایم تازه و نو شده اند .....منتظر نظر شما دوست عزیز در این ایام بی کسی و تنهایی هستم.
سلام
پس آهسته باش با پلنگ.....................
طیبه ی عزیز
سایت هشتاد ادبیات رادیکال ایران منتشر کرد
شورش علیه بیْ بی ام بود
مجموعه شعر علی فتحی مقدم
لینک دانلود کتاب :
http://www.hashtaad.com/
سلام خانم شنبه زاده
کار خوبی خواندم . کاری که به درک خوبی از قابلیتهای "سطر" رسیده بود . و بر خلاف طیف وسیعی از اشعار امروزی ، بلد بود با مقوله ی زبان چطور برخورد کنه و در اون ایجاد نوعی خاص از ایستایی رو بکنه .
دیدن وبلاگ شما اتفاق خوبی بود در این قحطی اتفاقات خوب وبلاگی!!
در فرصت مغتنم حتما شعرهای بعدیتون رو هم خواهم خوند . امید که بتونم نقد و نظر جامع تر و بهتری هم براتون بنویسم .
موید باشید