روی گردن چپ پدرم
که ماهی دارد
خالی هست
و بندری
که با ماهی خال خال کلیه ها ش
کوچه و رودخانه را می رقصد
خالی ام از ساحلی که
می کوبی ام
با موج پیچیده از رادیوی قدیم
توی چهار طاق اجدادی
با صدای دقیق پدرم
روی ملافه ی پرطاووس.
در تعلیق پیژامه ی آبی
و نصف کلیه ای که از پهلو رفته است.
با عینک پدرم
کلاس چیپس و شیمی
در موازنه ی واکنش نمک و چشم دختران
واکنش فیزیکی زنگ آخر
با پسرهای در کوچه ی پشت است.
و پدرم با دست شیمیایی بعد از کلاس
می زند به خال قلیه های بعد از ماهی !
باز گرد!
به قند خون ا م در چای بعد از ظهر
وتعلیق طاووس در بند رخت.
این سگ های بوق این خط اند
این سگ های ویژه
با ناله و توله های سفید ویژه
خط روایت اند
بگیر خط و تا
کره اسب موهای
سرکش ام
بیا تا
یاغی ام
بزنیم به سیم وپاره شود
بوق و سگ و قند خون مادرم
که بستنی های بند ر و پل
را شیرین می کند.
با تو و قند
بیمارستانم
در رگ های بعد از مرفین
گلدانم
اتاق 103 دارم از دسته گل و تهوع
تا سرم بعدی
کله ام را بگیج
ای پوست سرم
بیا
خالی ام
در اتاق ۱۰۳