اکنون من

طیبه شنبه زاده:شعر،حرف،مکث...

اکنون من

طیبه شنبه زاده:شعر،حرف،مکث...

یک سال بعد از ساجده

 

 

 

وضعیتی که جهان را پر می کند  

 

ساجده درنگ ما برای برای خاموش کردن یک نخ سیگار در بشقاب میوه است . غفلت ما از بوی نان تازه که خرداد را آکنده می کند.وهمین طور رفتن به سرکوچه ، نشستن روی سکوی در و نگاه کردن به وضعیتی که می گذرد .

ساجده که همیشه دارد می رود . نمی ایستد . درنگ نمی کند . پرتاب می شود.

رفتارش شتاب است . با شتاب کوله ی قرمز جاجیم اش را باز می کند.برگه هایش را شتابناک جابجا می کند وبا تپق شروع می کند به خواندن . همیشه خواندن ، همیشه تپق وبریده بریده . زمان را می برید سکوت را ، حرف را ، انسجام را ، کیفیت واندوه را.

می نشست درست روبه روی نقطه ی مقابل .

نقطه ی مقابل همیشه صندلی داشت. کلمه داشت . برگزیده بود . نقطه ی مقابل حرکت بود.

ما چند حرکت را با هم تجربه کردیم . آسان بود ودور مثل رنگی که در غروب پخش می شد.

هیزم جمع کرد برای صرف چای غروب . دستش تمرین بود . تمرینی برای سوختن در چای ، در باد ،در سال .

سال همین سال بدبختی که گذشت . همان سالهای پیش رو که ساجده را مثل هوا می برد با لبخندی که جهان را پهن کرده است...  

 

 

 

 

 

سنجاق های لاله زار

  

 

 

هفته ی گذشته در لاله زار در یه کمپ تفریحی 18تا سنجاق قفلی پیدا کردم . باد نرم وخنکی می وزید کمی سرد شاید . بعدازظهر بود.تنها بودم وسنجاق قفلی ها یکی یکی سبز می شدن . هرکدوم از اونها آرزویی رو در من بیدار می کرد . آرزویی که داشت از دستم می رفت.سنجاقها علامت خوبی بودن . همیشه سنجاق ها علامت خوبی هستن . برای گره خوردن دو تن در هم آن گونه که شایسته است . من به شاد باش سنجاق ها وبلاگمو راه انداختم....