اکنون من

طیبه شنبه زاده:شعر،حرف،مکث...

اکنون من

طیبه شنبه زاده:شعر،حرف،مکث...

نفتالین





این نامه ازانگشت می آیدم

از اتاق نشیمن

با انگیزه ی بالای فشار خون

حاوی بریدن انگشت و گوشت

انگشت و پیاز

انگشت و هر چه لای نامه بود

که لای اسکله بود

نفتا نفت بوی نفتالینِ

لای فرش قدیمی رُل شده تا سقف .


و بوی نفتالین که راه میرفت با انگشت بریده و

انگیزه ی بالا داشت

برای تصعید خون تو که فوبیسم بودی و

دهانت تخم چلچله بود لای دندان

می شکست

کمر هر چه بهمن بود و 

معطر بود

که هر چه معطر بودمی از

عطر شکسته ی تو بودمی !


که عادت به انگشت های تو

مرض جهانی بود و کمی مکاشفه .


ای انگشت مهم!

ای لای نامه ات فرش پیچیده تا سقف !

ای بوی اتاق نشیمن ِ کز کرده لای کمد دیواری !

بخند به لهجه ی نفت خیز و

به شکل تصعید نفتالین

که کمد پای اش دراز گذاشته از گلیم و از خودش

دارد با تو از نفتالین

با تو از ماتیک چسبیده به لباس سفید

می گوید

با تو از اسکله ای که نفت را به اتاق نشیمن برده

می بوید

با تو که نفت می خندد به لهجه ی شیرین

با تو که نفت سر خیزش دارد از زمین

با انگیزه ی بالا

می آید


لای نامه فشار کافه های مست معلق

لای نامه کمر بهمن شکسته و

انگشت جهانی تو

لای سیم های نازک گیتار

بهانه است

بی خود بهانه است

برای شکستن شیشه ی مؤنث عطر

روی میز

که از کشتی های خالی تحریم می آید