اگر مجبورم
اگر رگم
همین است
جثه ی من
لغت موران است و
یک پیت نفت
که در بوی فرّارم
خیابان انار و نخاع معیوب
می گذرد.
در سرم تفنگ است و کدئین
تا تپه های زرد تبّت
از هوش وحشی گوزن
به تپیدن بیفتد
به خون نازک گوزنی
که جغرافی را دور می زند
و مرز و ناحیه و نژاد را رقم .
اتفاق کدئین
باید که بیفتد در بدن
تا از جثه ، لغت را برداری
از کمر نخاع و
از انار
رگم را.
بندر را به تو می دهم
اگر مجبورم اگر
سرم نفت و
تنم باد است
قافیه را می برد
تا درّه ی کف آلود هلیل.
اگر مجبوریم
شهر را قسمت می کنیم
با چراغ و چهار راه و سوت و بوق و
گدای نژاد نزدیک و دور
دو راهش برای سوت و رفتن و گدای نزدیک
دو راهش برای بوق و آمدن و گدای دور
قسمت می کنیم
هوش نفتی و
کیسه خواب تبّت را
تا تپه ها از زرد بگذرند
زرد از صورت لزوم
و قافیه از هلیل...
ما به جلگه می رسیم
به فرآیند برنج و علف
به شکل باز درّه ها
و در سرعت بالای سفر
به هوش هم می رسیم
در را از پیت بر می داریم
بسوزد یک جا
بندر و رگ و انار.
من کلاه از سر گرفتم به احترام این شعر
درود.
به نظرم این شعر فرم جدیدتری از شعرهای قبلی تان داشت.
تاکید بر تصاویر در سطرها بیشتر جلب توجه می کرد.
مانا باشید.
با درود
طیبه ی عزیز . عناصر زیادی در این شعر است که می خواهند خود را به معرض نمایش بگذارند و عناصر قوی هم هستند اما برای رسیدن آنها به پاگردهای بهتری نیاز است تا به استدلال منطقی در شعر برسند . البته فضا سازی ها در شعر و افق گسترده ی آن بی شک قابل تامل است اما تمهیدات بهتری نیاز است که ساختار منطقی در شعر حفظ شود . با توفیق و تندرستی
سلام طیبه عزیز
گویا منتظر بودی بقیه بگویند چرا به روز نمیکنی!
شعرت را خواندم
سه بار خواندم و به سطرها دقت کردم... دو نکته به ذهنم رسید
یک...
فضای جدیدی که در کارت می بینم و ظهور المان هایی از شعر اجتماعی در کنار فضای عاشقانه است...
این را دوست دارم... چون تو را از شعار دادن در شعر دور میکند
دو...
اگر یادت باشد گفته بودم در کارهایت کلید واژه داری و هر کلید واژه مخصوصا یک خرده روایت در شعرت است و آنها را بسط میدهی تا اتفاق آخر شعر را رقم بزنی... این شعر هم از این تکنیک بی بهره نبود ولی کمتر روی هر کلید واژه مانور داده بودی...
چقدر من اینجای شعر را دوست دارم:
اتفاق کدئین
باید که بیفتد در بدن
تا از جثه ، لغت را برداری
از کمر نخاع و
از انار
رگم را.
...
و آنجایی که شهر قسمت می شود... همیشه سطرهای خوب کارهایت در ذهنم می ماند
ولی حس می کنم این اجراها که می گویم کمی برای تو که بدیع کار می کنی قدیمی باشد:
/که جغرافی را دور می زند
و مرز و ناحیه و نژاد را رقم ./
ویا
/ما به جلگه می رسیم
به فرآیند برنج و علف
به شکل باز درّه ها/
من نمی توانم در این کامنت کوتاه بگویم چقدر از شعرت لذت برده ام... فقط بدان خیلی چیزها را که نگفتم یا قبلا گفتم یا هر کسی می داند
بهاری باشی...
واقعا از دعوتت ممنونم
سلام علیکم
شعری را خواندم با زبانی که حالا با رسوب در ناخوداگاه شاعر دیگر به فرمی برای او تبدیل شده است مانند امضایی که در پای اثری وجود دارد.این امر فارغ از تایید یا رد مقبولیت این کار بیان شده است.
شاعر سعی می کند تا در طول این روایت نسبتا بلند با ارجاعاتی درون متن و به موقع خواننده را رها نسازد و این خود موجب ایجاد شوق دوباره خوانی در خواننده می گردد.
با تشکر
زنده باد شعری خواندم که حرف پیش میکشد با خود اما به یکبار خواندن اثر و نظر را نباید تلف کرد اما آنجا که نوشتهاید که جغرافی را دور میزند به گمان من در لحن و موسیقی شعر جغرافیا بهتر مینشیند
سلام
با شعری جدید بروزم
با احترام - دعوتید
درود بر شما ///کار بسیار زیبا ومحکمی خواندم ..........نشان می دهد این سالها همش کار کردید ....واقعا توپ...سال زیبایی داشته باشید ..به سعید سلام برسانید
سلام
کار شما را خواندم زیبا بود هر چند حرکت شما در شعر و معنا سازی بر اساس ذهنی و انتزاعی اتفاق می افتد چرا که من بیشتر به عینیت در شعر اعتقاد دارم.
درووووود.
در فراخوان لیراو شرکت کن
درود
طیبه جان خوبی ؟
درود های گرم مرا به سعید جان برسان .
کارت مثل سابق به سامان است و از یک زاویه زبانت لبه های تیزی دارد . این بریده بریده گفتن ها و نفس های مقطع کشیدن در شعر ، خبر از نشتر هایی می دهد که به همین صورت - مقطّع - بر تن و جان ذهن و زبانت کشیده شده است .
سلام علیکم
همسایه های مشکوک روانه ی قفسه ها شد
علاقمندان می توانند برای تهیه به دفترشعرجوان یا کتابفروشی آن واقع درخیابان انقلاب، روبه روی پاساژ فروزنده، طبقه منهای دو مراجعه کنند
با تشکر
سلام طیبه عزیزم
باداستانک: سگ..به روزم.
سرقت های ادبی لیلا کردبچه
با سلام
"حالا من ماندهام و
به قدر تمام خیابان های شهر
مشق شب..."
به روز هستم و چشمبهراه نقطهنظرات شما
در پناه خدا باشید[گل]
دوست دارم اگه دوست دارید یه سر به وبلاگم بزنید
؛فوسکا مرده است؛
یادمه اون موقع ها که شعر می نوشتم و وبلاگ شعرم به روز می شد چن باری شعراتو خونده بودم و همیشه معتقد بودم که زبان کارهات مخصوص خودت و حالا که پیدا کردی من و شاید زمان خوبی باشه واسه حرف زدن در مورد شعر .. من شعرهایی که روایتشان روی تک واژه ها می چرخند را دوست دارم چرا که مخاطب را بیشتر درگیر می کنند و کارتو اینگونه بود .. کم کم وارد کردن واژه ها و پیش بردن روایت که بهتر می بود اگر فضای کارت عمیق تر بود برای کد هایی که وجود دارند اما خبری از عمق در آن ها نیست .. و این عمق می تواند منطق باشد می تواند اندکی رابطه باشد و ...
.
.
.
من هم خوشحالم از آشنایی با تو
و امیدوارم ادامه دار باشد
با درود و احترام فراوان
سلام سرکارخانم شنبهزاده؛
ممنونام از حضورتون.
شاید احساسی بودنش برمیگرده به حال واحوال این روزهای من.
متشکرم از شما.
با احترام به لینکهای وبلاگم افزودمتون[گل]
سلام .
اشتیاق شما فرصتی بود تا من با یک شاعر خوب آشنا شوم .شاعری که از او تاکنون کمتر خوانده بودم . تمام شعرهای صفحه را با لذت خواندم . تخیل شما در شعرها واقعا جذبم کرد .من در پشت کلمات شما شاعری را دیدم که به شدت از زندگی خودش می گوید و این را هم خوب می گوید انصافا .
در سرم تفنگ است و کدئین
به امید دیدارهای بعدی .
موفق باشید
درود.
با شعری سپید به روزم.
و شما دعوت هستید.
درود...
ازتون تشکر می کنم برای اینکه شعرم خوندید. واقعا ممنونم.
از لحاظ ساختار نمی دونم اما از لحاظ محتوا، دغدقه های ذهنی خودمو توی شعر هام می آرم و من هم انسان این دهه هستم.
توی شعرهام از شاملو تاثیر می گیرم و توی داستان کوتاه هام از صادق هدایت.
من تازه شروع کردم به شعر گفتن نقدهای شما میتونه به من خیلی کمک کنه. اگه دوست دارید تبادل لینک کنیم؟
سلام با مطلبی درباره ی چاپ کتابم به روزم
درست در وانفسای شبه شعرها و زمانی که منویات پدر سالارانه ی متشاعران متقدم جزم اندیش در تخالف و کسر و حذف شاعران غالبن جوان کمر همت بسته وبا انحصار طلبی و اعمال نفوذ خود وهمگنان در مطبوعات و نشرها در محدود وخفه ساختن صداهای تازه هم قسم می شدند طیفی از شاعران درموازات نمادپرستی و سنت گرایی های مالوف در حذف کلیشه ها وجزمیت های فکری قدم به میدان گذاشتند و در استراتژی هدفمند خویش در بسط ظرفیت ها وپتانسیل های موجود زبان فارسی و پی ریزی اندیشه در بافتاری نو، شعرهای متفاوتی افریدند و تعدد و تکرار افرینه ها در وضعیتی که دلالت های مندرس را از اندامواره زبان می شست پیگرفته شد تا در وحدت طیفی از شاعران در اعتلای وضعیت زبانی جدید ، موفقیت و پیشرفت تنی چند از شاعران نو ذهن ونوگرا را موجد گردد از این رهگذرکتاب ها و شاعرانی به منصه ظهور رسیدند که عمده استراتژیشان حذف هنجارهای ساکن بود، استقلال طلبی و فردیت گرایی و تدقیق درزبان و سعی در بسط وثبت وضعیت ماخوذه ، موجد احراز تشخص تنی چند از شاعران جنوب گردید ، " سعید محمد حسنی " با مجموعه شعر " هی شب می پرد توی حرف هایم " پا به منصه ظهور می گذارد و درممارستی مجدانه که ابشخورش بومیت و نگاه کاوش گرش اوست در موازات شگردهای فرمی و فکری و التقاط اموزه ها بابومیت و شگردهایشاعرانگیش به مجموعه شعر شگرف " ما برای اتفاق افتادیم " می رسد ، کتابی که در بدو بروز به چاپ دوم می رسد و انعکاس ان در مجامع ادبی موجد نگاه ونگرش تنی چند از منتقدان صاحب نام بروی این کتاب گردید که ساختار فکری نو و مفاهیم روزمره و التقاط ان با مفاهیم تاریخی عمده استراتژی شاعر در این کتاب است :
خانه نقد ترتیزک به روز شد.
سلام
شعر زیبایی خواندم و بیاد ماندنی ؛اتفاق کدئین-باید که بیفتد - تا از جثه لغت را برداری از کمر نخاع و از انار رگم را ؛
این کشف مخصوص شماست
فکر میکنم توضیح کمتری میتوانست داده شود از اینجا که گفته میشه: سرم نفت و/تنم باد /قافیه را میبرد /(یا میبازد)
و زیبا بود تقسیم شهر و یا یا قبل از آن بخشیدن بندر بعلت شاید ؛ دیدن جلگه ها و کشتزارهای شمال ؛
همیشه از شما شعرهای ناب خواندم
برقرار بمانی
کوتام
سلام
با ((تکه هایِ تکه ی من )) به روزم و منتظر دیدگاه ارزشمند شما
شعر زیبایت را خواندم. هرچند فکر می کنم از سطر اگر مجبوریم شعر کمی از قوت خودش می افته اما کار دلچسبی بود مخصوصا سطرهای :
اتفاق کدوئین
باید که بیفتد در بدن
تا از جثه ،لغت را برداری
سالم بمانی وشاد
سلام
سلام دوست شاعرم
با غزلی به روزم
موفق...
webloge zibaii dari vaght kardi be webloge manam sar bezan
age mayel bashi hamdigaro link mikonim
www.vahidmirzajani.blogfa.com
حواست نیست اصلن که قاشقم هنوز از کاسه ی تو می نوشد
و استخراج نفت را از پیت پایانی نیست و پیت لابه می کند و گدای دور همان گدای نز دیک است و صدای مارا کسی از لای موهای سوی بابا در بیاورد بگذارد لبش کبریت بکشد تا اتش بگیرد بندر و رگ انار وشعله بگیرد جلگه های کریم
در امتداد انچه پیش از این این هم عالیست
صدای « شعر زلال » از دانشگاه می آید.
این طالع بزرگ و افتخار آمیز را بر اهل ادب و معرفت تبریک گفته و بر سربلندی وطن عزیزمان ایران می بالیم.
با سلام و احترام بر خدمت شما زحمتکش عزیز عرصه ی ادب و هنر
و با سپاس بیکران آفریدگار دانا و توانا را که مهلتی مقرر فرمود تا مدام از کلام شیرینتان بنوشیم و مستفیض مرامتان باشیم.
با نقدی از خانم دکتر ثریّا حکیم آوا ( استاد دانشگاه کشور تاجیکستان ) در خصوص سبک زلال ( که مرزها را نرم نرمک در می نوردد)، به روز و منتظر نکته نظراتتان هستیم.
سلام
بعد از مدتها تاخیر ،
با دو غزل تازه
به روزم
[گل]
سلام طیبه عزیزم
با: دوردست..به روزم.
اندک آرامشی می خواهم...
به روزم ؛شعری بدون نام؛
سلام
به روزم با دو شعر چاپ شده در روزنامه ی (( فرهیختگان )) شنبه ۱۰/۲/۹۰
یاشا - گؤزل ....
درود
با معرفی دو مجموعه ی شعرم " سکوت شنیدنی " و " نیامدنت می آید " به روزم
با احترام دعوتید برای خوانش و نقد.
به روزم ودعوتید
شعرت مثل همیشه بسیار خواندنی ست طیبه ی عزیز . من چینش زبان ذهن تو را دوست دارم . تنها چیزی که به نظرم میرسد گستردگی فضا و عناصری است که به کار برده ای و من فکر میکنم گستردگی در کار تو همان چینش ذهنی و زبانی است و لزومی به گستردگی ارجاعات بیرونی تا این حد نیست اگر فضاهای عینی این همه متعدد نبودند کارت به سرانجام بهتری می رسید . مثلا لغت موران گوزن انار نخاع چهار راه ... اینها کلماتی هستند که من احساس می کنم به رابطه های موثری با یکدیگر نرسیده اند . ذهن فرار و زیبای تو باید که کمی بیشتر بر دقیق شدن و احیای تک تک مفاهیم سرمایه گزاری کنند .
سلام
باداستان: زنیکه بدقواره..به روزم.
سلام دوست شاعر
دعوتید به خواندن غزل
موفق...
با درود و احترام.
با دو شعر سپید کوتاه به روز هستم.
و شما دعوت هستید.
[گل] درود عزیز گرامی :
بروزم با :
گروهی از دلاور زنان همیشه جاودان ایران
** خداوند نگهدار ایران باد ** [گل]
درود
کارگاه تخصصی نقد روز ، با مطلبی با عنوان: " عشق از لونی دیگر در غزل حسین منزوی " ، به روز شده است که به صورت فراگیر ، به معرفی آثار حسین منزوی هم می پردازد. مثل همیشه منتظر نقد و نظر شما هستم
در ضمن یادتان نرود: معرفی شاعران و نویسندگان جوان و کم تر شناخته شده از شما
: نقد و معرفی به به ترین نحو از کارگاه تخصصی نقد روز
این کارگاه ، به قلم سالار عبدی ، تمام نقد های انجام شده را علاوه بر چاپ در مجموعه های پرفروش ، در اختیار روزنامه های معتبر قرار می دهد
شادی تان پای دار
زبان و تیز و برنده این شعر با فضاسازی کاملن شاعرانه لذت خوانش رو دو چندان می کنه ممنون
بعد مدت ها دوبارگی کردم و منتظر شما
سلام
شعری سرشار از تصاویر همراه با مفاهیم عمیق را خواندم و لذت بردم
شما را ذعوت می کنم به خوانش ۳ رباعی
شنبه زاده!
.
با 4 شعر دریائی کوتاه به روزم.
دعوتید به خوانش...
.
.
درودم...وبدرود.
خیلی متفاوت بود با کارهایی که قبلن ازتون خونده بودم
خیلی سطرها به شعر رویایی پهلو می زد وفرم صرف بود
والبته از زیبایی شعر شما کم نمی کنه.
خیابان انار ونخاع معیوب وجثه ی من لغت موران /
و تا از جثه لغت را برداری
از کمر نخاع و
از انار
رگم را .
آفرین .به شما فوق العاده است این شعر.
وخوانشی جدی تر از این چند سطرمی طلبه .
موفق بمانید
" هم سایه های مشکوک"
با اپیزودهایی از تو
و
ترانه ای به یغما
به روز است
منتظر نقد و نظر شما هستم
سلام؛
بهروزم و چشمبهراه نقطهنظرات ارزشمند شما.
"به گوسالهها قناعت کردیم
موسی که برگردد
شاخ درمیآورد!"
کامیاب باشید[گل]