تخت خالی است از سر
در معادله ای که به هم ریخته است
شقیقه و خون ام را.
خون من رود من است
می گذرد از دکه دست در جیب بارو پوش آبی
تابستان بوی سرد هندوانه را می شکافد و پیش می آید
بهار گل می دهد
و می رود
می رقصد و می ریزد
چشم تو را می ریزد
پیژامه ی سورمه ای لباس زیر زرشکی ات
می ریزد
باد می ریزد
خون من عروسی من است
پاییز است
رقص است
دامن محلی شاد است
ساز و نقاره و جشن پاره ای است
که چسباندیم و پاره شد
چسباندیم و پاره شد
یک جایی از ما شکننده بود
هر جایی از ما می شکست
جایی بود
و حالا تخت صبح است.
تخت را بگذاریم تا شب بعد
شقیقه متعادل است و سر نمی شود
نبض می رود و
پا می آید
دست می زند و
دامن نقاره ی محلی غم است
که می ریزد پا می کشد
می چرخد پاره می شود.
این هر جای ماست
هر مسئله از خون ماست
که افتاده در تخت
پاره با شب دیوانه.
سلام خانم شنبه زاده عزیز
سیوو کردم با دقت می خوانم و بر می گردم
درود.
شعر احساسی عمیقی سرده اید.
فهم را در کنار دل واژگان خوب نشانده اید.
شعری ست که چندین بار باید خواندش.
مانا باشید.
حال کردم با شعرت طیبه ی عزیز !
کنش ها و واکنش های زبانی ات چشمگیر است .
سلام
احساس می کنم کار روانی نیست
تکرار افعال هم خوب ننشسته
کار قبلیتون بهتر بود
یا حق
درود بر طیبه جان
این شعر در کل از پریشان حالی که کم هم اتفاق نمی افتد برای هر کسی حکایت دارد و آزاد گذاشتن ذهنی که بدون وقفه از این وضعیت می نویسد . آوردن کلماتی که گاه در بی سرانجامی به انجامی می رسند مثل رنگهایی که بکار بردید و بوی سرد هندوانه ، گل در بهار ، خونی که مانند رود است ، دامن محلی ،سازو نقاره همه عناصری هستند که در یک دایره واژگانی قرار می گیرند که تناسب خود را در این افکار و عروسی یاد شده حفظ می کنند اما غم شاعر به باز شدن چسب این کلمات منجر و شکننده بودنش منتهی شده .شعر در انتها به تکرار خود می نشیند و در سر گمی خود خاتمه می یابد . در این موراد که شاعر تمام تشعشعات فکری خود را با تمام گسست هایش بیرون می ریزد باید به تسلسل بخشیدن به آن بها دهد که شاعر از این کار خودداری کرده و شعر رادر بی نظمی خود رها کرده .هرچند نظمی در کلمات دیده می شود اما این نظم در چینش و استقلال شعر نیست .
تندرست باشید .
سلام مهربان
این کار قوی تر از کار قبلی بود آنچه در این کار جلوه میکند نوع روایت در آن است روایتی که خطی نیست اما پیوند فضاها را به خوبی در خود دارد
کار از "خون من عروسی من است"قوت میگیرد قبل از آن ما با گزاره هایی روبرو هستم که توصیفی هستند اما در ادامه کار به سمت نوعی زیستمان پیش میرود سطرها دردی عمیق را با خود پیشنهاد میدهند که در اوایل شعر کمی تصنعی است اما در انتها این شور شاعرانه است که درد را هدایت میکند وکار را قابل پذیرش میکند هرجا که آگاهی کاذب وارد شعر شود آنرا تا سطح بیانیه وگزارش فرو می کاهد
منتظر کارهای بهتری از شما هستم ومیدانم که بهتر ازینها میتوانید بنویسید
طیبه جان سلام!
خیلی خوشم اومد به خصوص
هندوانه راسرد شکافتن.
استفاده کردم .
بسیار زیبا و دلنشین ، واژگان هی می بردت و باید هی توقف کنی برگردی باز می بردت ولی نمی دانم چرا شعرهایت را که می خوانم زنی در کلماتش هی می رسد انگار در واژه واژه اش هست شاید هم این برای آن است که خودت هستی این همان دانشجوی فنی جوان است که امروز دست نیافتنی است. موفق باشید شنبه زاده عزیز.
سلام طیبه ی عزیز
شعر خوبی را در این پست خواندم
از تعبیر ها تاویل های متعددی که با تصاویر ساخته بودی لذت بردم. ولی هنوز نمی دانم تعدد فعل در کار هایت تعمدی است یا نه. احساس می کنم به ساخت شعر ضربه می زند.
آنجایی گفتی که دارد چیزی در ما می شکند (یا سطری شبیه این) را بسیار پسندیدم
بعد از ماه ها به به روز کردم ام
خوشحال می شوم سر بزنی و البته صحبت کنی
سلام طیبه جان
بلاخره آپ کردی با شعری زیبا. لذت بردم .چندر با خواندمش
هر بار با دستی پر میایی.
با حجم عظیم کلمه
که میبرت و بازت نمیآورد
سلام دوست
خوشم از حدس زدن نمی اید اما حدس میزنم این شعر در کمتر از چند دقیقه شکل گرفته اینها را از روی تجربه زیسته ی خودم به عنوان یک شاعر می گویم شعر دارای یک انگیزه یا تجربه ی حسی در خیال شما بوده حاصل یک خواب یا بیداری اینها یی که گفتم در دایره شمول نقد اثر قرار نمی گیرد
در مورد شعر این رابگویم که اصلن انتظار مرا براورده نکرد نه اینکه چیزی را در عادت ذهنی خودم اندوخته باشم نه. به این معنا که گویی هیچ تلاش شاعرانه ای برای این شعر ازسوی شما انجام نشده و ما مجموعه هایی از کلمات را داریم که واجد ارتباط و ارجاع های مشترک نمی باشند و از ساختار نحوی در خوری نیز برخوردار نیستند. موسیقی به طور متواتر و بعد از هر پاراگرافی رها می شود و انگیزه ی ادامه دادن را از مخاطب می ستاند.
هر چند شعر از یک تصویر و چند حرکت ناب بهره دارد و ادراک کلی من از شعر با چند بار خواندن و باز برگشتن به اول شعر کلید شعر را که گویی برداشتی تصویری از یک رقص خون بار است را بدست می دهد . شعر در یک وضعیت تصویری (ایماژیک) سیر می کند اما ماهیت تصویری خود را به واسطه کلمات و دیگر ابزارهای شعری نتوانسته است تثبیت کند .
با امید همه ی چیزهای خوب.
سلام بر شما.
وضعیت زمانی خوبی داشت شعر که با بندها هم پایی می کردو پیش می رفت اما روی بعضی چیز ها زیا اصرار شده و در تکرار هم آمده شاید اگر یک پاگردی بود بهتر از بهتری می شد که بود.
در کل شعری در سلامت و به سلامتی خواندم
راستی را شم انیز دعوتید.
باشید.
دامن نقاره ی محلی غم است
سلام
روزنامه ی جام جم پنج شنبه ۲۵/۶/۸۹
قطار تناقض/ شعر فرهادکریمی سرشار از پدیده های همگون و متناقض است.
سلام طیبه ی عزیز
شعرت را هر چه می خوانم از اشتیاقم به خواندن دوباره ی آن کم نمی شود
تابستان بوی سرد هندوانه را می شکافد و پیش می آید
خون من ...
دامن محلی شاد است
من در؛ این فعلهای ربطی منتظر نقدت هستم و بسیار مشتاقم به آمدنت
سلام طیبه جان . آنچه را می خواستم بگویم خانم سرانی و رجبیان گفته اند . با امید برای بهترین هایت .سالم بمانی وشاد
سلام . مرسی که سر زدی . وقت کردی داستانها رو بخوون . پس هم چنان شاعری و پر از شور واحساس . عکس با حالی گذاشتی . بچه ها رو ببوس و سلام آقای آرمات هم برسون .
سلام
طیبه ی عزیز دوره ی فترت را به خواندن خاموش می گذرانم .
فرصتی که برای نوشتن لازم است صرف اندیشه به سروده ات می شود.
درود
سلام
شعر زیبایی است با تصاویر قابل قبول...اما شاید می شد موجز تر نیز نوشته شود.................
.
.
.
با یک شعر به روزم
عالیه ! مثل همیشه !
و بیشتر ...
لذت بردم
خوب است رنگ ها تصاویر اما بعضی از کلمات نه
شروعش را دوس دارم اگر معادله نداشت
بعضی کلمه ها شعر را دور می کند از مسیر رونده اش نا خواسته اند انگار اتفاق نا خواسته ای اند که می افتند و می دوند توی صحنه
مرسی همیشه می خوانمت و برایم ارزشمند است اینجا
سلام
دوست عزیز
شعرقشنکی هست ممنونم لذت بردم
انشاالله موفق باشی در کارت .
برات ارزوی موفقیت دارم .
راستی اگر با تبادل لینگ موافقی خبرم کن
یاحق
http://andar-hekayat.blogsky.com/
دعوت نامه
دوست عزیز
سلام
از شما جهت حضور در مراسم اختتامیه جایزه شعر نیما در مورخ 8 مهرماه پنجشنبه 5 بعد از ظهر دعوت به عمل می آوریم.
دبیرخانه خانه جایزه نیما
آدرس: تهران-دارآباد-بعد از میدان سبکرو-کوچه بن بست اختصاصی-پلاک4-مد زنگ600
سلام صمیمانه دعوتی
خوشحال میشوم از نظرات ارزنده تون استفاده کنم.
سلام مطالعه شدبزرگوار
کتاب (آویخته از عقربه ی 12) هم منتشر شد .ومنتظر نقد شما هستم .
ریخته بر خون تو عروسی تو.. لذت بردم از خواندنت
درود !
این بار هم سفره ای در حد وسع گسترده ام برای روح هایی بی تاب چند پیک زیبایی !
باشد که خندان بر خیزید.
به امید دیدار اندیشه تان
سلام
با شعر کوتاه (( اَسبانه لطفن! )) به روزم و منتظر دیدگاه ارزشمند شما
تخت استعاره از چییه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این روزها پیشدار هنر بون هنری ست که هنر نمی خواهد
http://ak.blogsky.com/page/1/
با درود و احترام.
با دو شعر کوتاه جدید به روزم.
و شما دعوتید.[گل]
درود ممنونم از حضور سبز و نظر ارزشمند و خاطره انگیزتان.ما در گهردو و شهرستان سیریک همواره منتظر قدوم سبز شما هستیم. سرفراز بمانید.
سلام
زیبا بود
موفق باشی
ببخشید سرزده اومدم
من بزرگ نشدم
تنها تقویم ها ورق خوردند و
چله هایی از زمستان
مرا رسانده اند به چهل کبوتر نا راه بلد
برای خوانش دعوتی
از شعر هات خوشم اومد.مخصوصن اونی که توی جلسه خوندی. لینک شدی.من رو لینک کن
درود طیبه ی عزیز
ممنون از حضور و دعوتت .
وقتم خیلی کمه اومدم به رسم ادب و دوباره برمی گردم برای خوانش شعرت...
تا بعد....
آهو رمیده تر از این روزها
دریده تر از این
...
به روزم با آهویی
درود
نمی دانم چه بنویسم عادت ندارم الکی هم تعریف و تمجید کنم ولی از فرم شعرتان خوشم آمد و البته نمی دانم به چه دلیل!
در محتوای شعر دچار آشفتگی غریبی شده ام و آن شب دیوانه واقعا دیوانه کننده است خون در شعرت با وجود اینکه شعر را بسوی شعار کشانده ولی برجسته و زیباست.
واژه های محلی و اینکه ما را به یک محیط خاص می کشاند خوب است.
دوست تر دارم در حالت مستی شعرت را بخوانم.....
سبز باشید
سلام دوست
سلام به خاطر قدمت
سلام به خاطر قدمت
طیبه جان به روز شو
با همان شعری که خواندی
تشنه خوانش ام
می فهمی
منتظرم
سلام شاعر دوباره خواندمت
[گل][گل][گل]
هی!
شعر گم شده..
برگرد با سطور اول دستان پیر من
مشق مقدری ست نبودت برای من
برگرد و خط بزن
بی تعارف لذت بردم ..
دست مریزاد.
به روزم دوست عزیز