خداحافظ اول را
با من بیا
در چهار راه دوم
که خانه مترادف است و شیرین
بچه دارد دم ایوان عصر
آب پاشی و هوای بی علت
با من بیا
در چهار راه بعدی
من و کودک وسلام
به خانه می رویم با دسته ی ناز کلید
در می زنیم
مرض قند با چادر سفید از عبادت ظهر می آید
دسته ی کودک را می گیرد
اشتهای بدن را نمی بیند
که لمس تو شبیه انگشت من است را نمی بیند
در را باز نمی کند
درها را باز نمی کند
خداحافظ لای در گیر کرده است
نه که چادر سفید
که خون من است ، مایع است و می ریزد
با من بیا
توی اعصاب اتاق
کار خوبی است
خانه تا گردن ما بالا می آید
گوش ما را دور می زند
انگشت بوسیده و ترک موزون لب را
با من بیا
تقاطع دیگر جوارح سالم می ریزد توی خیابان
با موسیقی فولک ملل فرو می ریزد دکل وتیر های برق
دسته های روشن اکالیپتوس وچنار
این اندام هو شیار در خیابان شوخی خوبی است برای شب
دامن کلوش رقص در رباب محلی
حرکت ران با موضوع اشتها
کار خوبی است
با من بیا
نبش خیابان باشم
دیدم بزنی
بستنی باشم لیسم بزنی
تا چادر از قبله بیاید
جیغ کودک را ببُرد
حنجره ی بزرگ اتاق
کارهای خوب عجیب
وقت مناسب را
از اعصاب اتاق ببرد
چادر سفید
در مایع را باز کند
تا خانه از موسیقی بدن ما
به رقص بیفتد
به فرو ریختن.
درود.
به روز هستم با یک شعر.
و شما دعوتید.[گل]
سلامطیبه ی عزیز
بی صبرانه مشتاق آمدنت هستم
سلام و عرض ادب
ممنون از لطفتون
به خواندن " مقارنه ی ماه و سِماک " دعوتید
[گل]
سلام
وقت بخیر
بلگ شما معلومه که خیلی بازدید کننده داره و سابقه داره.
برای من افتخاره که با شما تبادل لینک بکنم
چون واقعا بلگتون، بلگه قابلیه
اگه ما رو هم قابل دونستید با این نام من رو لینک کنید:
شور و سرای بی کسی...
خیلی ممنونم
من سارو هستم
فعلا..
سلام دوست
در شعر چیزی که موج می زند حضور روایت است یا همان اتفاق.
زبان را با ایجاد جابجایی ارجاع های معنا دار به خوبی در خدمت این اتفاق در آورده ای
روایت عنصری است که مخاطب را همراه می کند واین همراهی بیش از هر چیزی امکان خوانش را برای شعر فراهم.
با من بیا////ترجیع بند این همراهی است در شعر شما.
اینها که گفتم مربوط می شود به ساختار در شعرتان
اما ساختارهای معنایی و روایی پیشینی نیز در شعر می آیند و می روند و فرو میریزند
مثل اتاق و چادر که نماد یک ساختار موزون سنتی هستند و اتفاقن شکل روایت زبانی -ساختاری(همان جابجایی ارجاع هادر شعر مثل: دسته ی کودک را می گیرد ///لمس تو شبیه انگشت من است )است که این پیش ساختار ها را فرو میریزد
در کل میتوانم بگویم که شعر در یک کلیت ارگانیک بسر می برد
یک پیشنهاد شخصی(البته با اعتذار): بند اول و دوم جابجا شود .تاثیر موسیقی را بیشتر می کند.
صمیمانه می خوانمت به خوانش چند شعر
باحترام لینک می شوید.
سلام"
خوندمتون
قابل تامل بودید و گرم
دوستی مان پایدار
التماس دعا
بدرود..........
احساس می کنم گرفتار هجوم تصویرهایی انتزاعی شدم که امان می بریدند. جای برگشت هایی در این میانه ها به گزاره های آشنا و معمول خالیست . وجود پاگردهایی در این پله های مارپیچ ذهنت خالیست . جایی که بتوان پا بر زمین گذاشت . وقتی شاعر همه چیزها را از فیلتر تشبیه و تبدیل بگذراند لذت بردن از ارتباط تنگاتنگ و ظریف حقیقت و ذهن خلاق خود را از مخاطب دریغ خواهد کرد.
کلمه ها جان دارند
زنده اند
نفس می کشند
پس شعر هم زندگی است
به روزم با یک غزل
ویک چـــــ ــــــــ ـــــــــ ـــــــارپاره
منتظرم
با احترام
اکرم حیدری
سلام انجمن ترانه به روز شد با نیم نگاهی بر مجمعه ترانه یغما گلروئی
سلام طیبه جان!
با هاون زنانگی درحجم دلتنگی به روزم.
سلام .خوبید؟من مطلبات رو کمو بیش خوندم.حالا نوبت توئه بیای.منو با اسم {پایگاه تفریح و سرگرمی بندرعباس}بلینک.سر بزنی حتما.فعلا بای.
سلام خوانمت فکر میکنم کنگره ی بندر عباس بود دیدمتون سال 83 یا 84 اگر اشتباه نکنم باهم جایزه گرفتیم
سلام دوباره ممنون که سر زدید در آن جشنواره ی کذایی من سوم شدم
اما در مورد بازی های زبانی من فکر میکنم بازی در روساخت زبان بازی ست نه بازی زبانی. بازی واقعی زبان در ژرف ساخت اتفاق می افتد آنجا که زبان از درون متلاشی میشود
همانطور که شما هم میدانید شعر امروز باید از زاویه ای دیگر به زبان نگاه کند . بیشتر ازین صحبت کردن پیراون زبان آنهم در وبلاگ هم شما را خسته میکند هم انگشتان مرا
ممنون از کار زیباتون
سلام وب خیلی جالبی دارین
خوشحال میشم به کلبه ی من هم سر بزنین[گل]
نظر دادن یادتون نره[گل]