در هشت شهریور
رژ فاسد شده ی روی میز
شکسته بود .
شیشه ی پنجره با قد بلندش
بیرون زده از دیوار
من و پنجره ام
سر به سر می زنیم
به نرده ی پله ی قطار ِ با دود.
در حالی که می دانم
عضله ی تو در اتاق تنها نیست
عضله ی تو بالکن را به اتاق می کشد
اتاق را به پنجره می برد
به صبح ِ ایستگاه و
زنی که پنکک صورتش شکسته است.
و خطوط شکسته ی ریل در کف دست
کف شوینده لای انگشت قهوه ای
کف دهان ِ بعد از قرص
همه شکسته است.
سرم را همین سرم
بین دو دست بزن به عذاب و دود
که دیوار بیرون زده از قطار
کف دست من
زن است
درست در مرکز ترد آشپز خانه
سرخ شدن بازوی زنی سفید
بعد از ظهر برشته در صورت و چای.
عضله ات را بکش
تا اتاق کوچک ِ سرم ِ بیمارستان
تا راهروی قطار ِ از دود.
بکش این گردن یاغی
که خیز برداشته تا سر
تا التهاب عصب تریژیمینه ی زنی
که همیشه زنی علیه زنان است.
تا پیچیدن دست در گوشی که میدان صداست
یا علامت سؤالی که شوخی ِ بعد از پیراهن را
جر می دهد .
من ِ بعد از نشستنم
می نشینم با مست
با من ِ بعد از ناهارم
می افتیم از اسب.
بدن ِ بعد از قطارم
می رود با سوت
خداحافظم با کیف چرم قهوه ای
دم ایستگاه و
دو تا بچه که از قطار من سرازیرند
شکسته های ذهنی که به عینیت رسیده بود را مهمترین مشترک عاطفه و اندیشه ی شعری دیدم و فراز و فرودهای شیرینی ساخته بود....
تکرار در شعر ، شعر را فرم و زبان خاصی بخشیده که تقلیدی نیست و مشخصه ی کار شاعر است.
سبز باشید
درود.
پرداخت و کشف های بکری را در این اثر دیدم.
و شعرتان سطرهای درخشانی دارد.
ممنون از دعوت تان.
مانا باشید.
درود بر طیبه ی عزیز
به شعرت خیلی امیدوارم طیبه جان ، امیدواری ام نه برای این است که این شعر در قدرت کامل مانور می دهد ، برای قدرتی است که می توانی در طی زمان و آبدیده شدن در زبان پیدا کنی .این شعر به لحاظ مضمون و عناصر حاضر در راستای مدلول خود متحد بودند و شکستگی مد نظر شاعر را فراهم کرده بودند .این شعر افق وسیعی را در خود دارد زیرا همه عناصر خارجی آن با بار معنایی گسترده ای که دارند مانند قطار ، ریل ، پنجره همه تابع عنصری از درون و اجزای شاعر می باشند و در واقع شاعر این عناصر را به جای اندمواره ی خود تمهید ساخته و این کار بکری ست . البته بخاطر این تازگی و دیدگاه شاعر، شعر در خوانش شاید چندان دلچسب نیاید اما پتانسیل قوی شعر را نمی شود انکار کرد .تندرست باشید .
سلام طیبه عزیز. ممنون بابت دعوت . اول اینکه من از شما کارهای بهتری خوانده ام .این کار در ابتدا به نثر تنه می زد وروایت به صورت داستانی بیان شده تا شعری . نوع ترکیبها وتصاویر بسیار انتزاعی است ( که دیوار بیرون زده از قطار ) و...
اما اون قسمت پایانی (منِ بعد از نشستنم )تا آخر به نظرم یه شعر کامل بود.
و اینکه اِ لِمانِ آشپزخانه عجیب این اواخر در شعر مونث تکرار شده است . سالم بمانید وشاد
روایت شگفتی ست شعرت . از هیچ می آغازد و بر هیچ می تازد و به هیچ می رسد .
راوی روایت های شکسته ای تو .
انتقاد رضابختیاریاصل از شیوه برگزاری جایزه ادبی بامداد:
"از طلا بودن پشیمان گشتهایم/ مرحمت فرموده ما را مس کنید!"
رضا بختیاریاصل(داور جایزه ادبی بامداد) یادآوری کرد: از اوایل شهریور سال جاری و پس از آن که دانستم جوی سالم در هیات اجرایی جایزه ادبی بامداد حکمفرما است دعوت دوستان را برای داوری شعر در جابزه ادبی بامداد پذیرفتیم و از این غیبت 2 ساله بیرون آمدم .اما از همان ابتدا با کارشکنی، سوءتدبیر و باند بازی در حوزه هنری استان خوزستان روبهرو شدم...
...متاسفانه در 2 سال اخیر حوزه هنری استان خوزستان، علیالخصوص در بخش شعر، با استفاده از عدهای افراد حاشیهای و میانمایه که متاسفانه لقب کارشناس را نیز یدک میکشند باعث سرگشتگی جوانان شاعر و علاقهمندان به ادبیات شده است...
...این آقایان که مدیریت بلد نیستند جای خود را به افرادی بدهند که لایقتر و شایستهتر از آنها هستند. دعواهای باندی و درون گروهی چه ارتباطی به شعر و ادبیات دارد؟ شأن شعر و ادبیات و هنر والاتر از سیاست است....
(متن کامل خبر در ایسنا خوزستان)
من برای شما کامنت گذاشتم اینکه چرا ثبت نشده نمی فهمم؟
من کامنتی دریافت نکردم . اگر لطف نموده دوباره ارسال کنید ممنون می شوم
سلام .
خسته نباشید .
خواندم و لذت بردم
موفق باشید با...
و
دو ( تا ) بچه که از قطار من سرازیرند.
سلام طیبه ی عزیز
برای اجرای قدرتمند این شعر به تو تبریک می گویم. چیزی که در این شعر مرا به خوانش مجدد و تلذذ بیش تر وا می داشت تناسب بین اجزا و واژگان بود که به نوعی تعادل را در کل شعر برقرار کرده بود.
شعر در تعلیق خوبی بین دو فضای ترسیم شده از اتاق و قطار به سر می برد و خوشحالم که از واژگان کار کشیده بودیُُ افعال را کم تر استفاده کردی و با تصاویر حرف زدی.
جایی من این صحبت را کرده ام یکی از پیشرفت هایی که شاعران دهه هشتاد به نبست شاعران دهه هفتاد داشته اند اینه که سعی می کند به جای برجسته سازی صورت اولیه و پوسته ی سطحی زبان؛ عمل برجسته سازی را به عمق اندیشه برده اند.
چیزهای زیادی در صحبت روی شعرت به ذهنم می رسد ولی باید به مقدار کمی بسنده کنم.
چیزی جالبی که به آن برخوردم این بود که افعال را خیلی متناسب انتخاب کردی: شکستن در ابیدتی شعر در کنار رژ و پنجره؛ بکش... در میان شعر در کنار قطار از دود که به زیبایی سیگار را نیز در ذهن تبادر می کرد.
تعابیر زیبای دیگری را دیدم:
۱.که دیوار بیرون زده از قطار
۲.کف دست من
زن است
۳.یا علامت سؤالی که شوخی ِ بعد از پیراهن را
جر می دهد .
۴.من ِ بعد از نشستنم
می نشینم با مست
با من ِ بعد از ناهارم
می افتیم از اسب.
بدن ِ بعد از قطارم
می رود با سوت
۵.دو تا بچه که از قطار من سرازیرند
در کل خیلی از این شعر لذت بردم. مطمئنا بعد از این شعر وظیفه سنگین تری در قبال ادبیات داری
برات در شعر های آینده هم آرزوی موفقیت می کنم
سلام
تازه ترین اخبار هنری و ادبی ایران و جهان هر روز دزر سایت فرهنگخانه
علیرضا افتخاری قبل از تبهکاران موسیقی ، هزاره شاهنامه در واشینگتن ، نقد شعر زنان با نگاه فمینیستی راکعی ، لاله اسکندری و نقاشی هایش ، قهوه تلخ شیرین است ، بازار موسیقی درهفته گذشته ، شعر خوانی احمدرضا احمدی ، معرفی وبلاگ های هنری و ادبی ، روزنامه تهران ، نشریات فرهنگی ، ارکستر گیاهی در وین و ...
می افتیم از اسب ....................
سلام
ممنون که سر زدید.
شعری خواندم و خوشحالم که در آن زن بودن شاعر آن را احساس کردم.هر چند گاهی آوردن این زنانگی باعث دور شدن شعر از زیبایی خود شده است.
موفق باشید.
سلام و ممنون
سیوو کردم می خوانم
سلام علیکم
زبان شعر دچار نوعی سرگیجه است که از ابتدا تا انتها شعر را تنها نمی گذارد و لذت نهایی را به سلیقه ی مخاطب وا می گذارد.اما ترکیبات و تشبیهاتی بدون وجه در سراسر کار مشاهده می گردد که کاملا مانوس نیستند و در برخی نقاط درخشندگی خاصی به شعر می بخشند مانند ( گردن یاغی) و در برخی نقاط نیز شکست می خورند مانند(بعد از ظهر برشته).
با تشکر
به روزم در آغازین روزهای وبلاگم
سلام[گل]... ممنون از نوشته های دل نشین و خوندنیتون [گل][گل][گل]
درود دوست عزیز
خواندمت ...زیبا بود !
ممنون از لطف تون ...
بدن ِ بعد از قطارم
می رود با سوت
خداحافظم با کیف چرم قهوه ای
دم ایستگاه و
دو تا بچه که از قطار من سرازیرند
شعر خوبی بود ...
پاینده باشید..
درود دوست نازنینم!
کارتو خوندم. الان وقت ندارم نقدی بذارم. حتما دوباره می یام.
باید دوباره بخونمش.
به نگاهی به نقد ( به سه دلیل ) دعوتید .بادرود
سلام طیبه جان
من از خواندن کارت لذت بردم .فکر می کنم در اجرا موفق بوده ای .روایت های مقطع وبریده بریده برای حرف هایی که تا می آیند بجنبند بریده می شوند!
بمانی دوست من
سلام
شعر زیبایی رو خوندم
مرسی
در ضمن بروزم
ممنون می شم از نظرات ارزشمندتون بهره مندم کنید
و احیانا اگر لایق دونستید تبادل لینک داشته باشیم
درود بر شاعر با ت ِ تانیس
چگونه بکشم وختی که من کشته می شود به دست کلمات و دردها طویل می شوند وحوصله که سر می رود به مولا من بی تقصیر است این دردها گاه حوصله ی من را هم سر می برند و ناچار ان که می خواند کلماتی دچار را
دوست می دارم این فصا را این نوع روایت را که به قولی دوستی همین بالا هیچ است اما هیچی که عین عینیت است و در واع واقعیت اتفاق که در لحظه ای حادث می شود اما حادثه حقیقت اتفاق نیست حتا واقعیتش. حقیقت در دل متوفیست و نشت هایی که می کند در راه ِاتفاق
...
...
...
سلام خانم شنبه زاده خواندم وچند بار خواندم و لذت بردم ممنون که مرا به شیرینی شعر دعوت کردید
سلام.
خواندمت زبان شعری متاوتی دارین که در نوع خودش جالبه .
با احترام دعوتید.
طیبه ی عزیز و شاعرم لذت بردم از خواندن شعرت . فرم و محتوا یکی بودند کاری که در شعرهای قبلی ات وجود نداشت . زبان ورزی ها خام و بیرون افتاده از ساختار شعرت نبودند. آشفتگی هایت را چه خوب و عمیق سازماندهی کرده بودی.
کاش سر فرصت بیایم و بیشتر بنویسم. فقط تاکید میکنم که تو در این شعر بر خلاف شعرهای قبلی بین زبان و عناصر دیگر شعرت فاصله نگذاشته ای و علتش درونی شدن گسست های فکریت و عجین شدن آنها با کلمات و نحو ی است که در متن شعرت خودت ساخته ای . بازیها ی زبانی به بازیهای زبانی کاذب ارجاع نمی دهند بلکه به خودشان و ضمنا به عناصر و مفاهیم درونی شعر ارجاع می دهند. تبریک عزیزم و موفق باشی. منتظر کارهای بعدیت هستم
عضله ات را بکش
تا اتاق کوچک ِ سرم ِ بیمارستان
تا راهروی قطار ِ از دود.
سلام
اوراق لاژورد منتظر نگاه ارزشمند شماست.
شب های شعر خوانی من بی فروغ نیست
اما تو با چراغ بیا تا ببینیم
شاد باشید.
هنوز نام این میدان توپخانه است
هنوز توی خیابان شهید کوچکی هستم
که شب ها کوچه را دور می زند
برای توپی که سی سال پیش
توی حیاط خانه ای افتاد
...............
تاکسی بی باک با شعر آمد
سلام خانم شنبه زاده
با یک غزل از دیروز بروزم.
سلام
خوانده شدید...........کار زیبایی بود با تخیلی دلنشین.........فقط فکر میکنم کمی باید در فرار از اطناب بکوشید..........
پیروز.
زیبا بود
سلام.......................موفق باشید.
اکبر اکسیر درباره ی (( یک دقیقه ی عصر )) نوشت:
در بررسی شعرهای فرهاد کریمی / یک دقیقهی عصر/ ما با هوشی سرشار و زبانی لبریز از بداهه و بدعت روبروئیم اما دلیل آنهمه ریخت و پاش در سطور را درنمییابیم.
شاعر میخواهد عمداً شما را عصبانی کند قبل از وقتگرفتن از روانپزشک با متن کنار بیایید تا لذت متن در رگان شما بترکد و شعری پلیفونیک در ذهن و زبانتان سفیدخوانی شود و اینجاست که شما مفهوم شعر را گرفتهاید و دیگران در حماقت خود رها شدهاند...
متن کامل در سطر هشتم
طیبه عزیز / امیدوارم با میل به تجربه گرایی هر چه بیشتر ، به کرد و کار شعریت که سویه های زیبایی را پیش گرفته است قوت بدهی . موفق و خوش باشی
درود!
پائیز رو واژه هام به عادت باد دوباره برگ ریخت که زیر هر گام چکمه، تمام خش خش ها های های بشن.
پائیز منو بچش!
منتظر روح تان هستم.
سلام
بروزم ومنتظر نظرات ارزشمندتون
درود دوست عزیز
کارهای زیبایی را از شما خواندم.
بیان دغدغه هاو حس زنانه در بافتی روایت مند توام طنزی تلخ خوش نشسته است.
شما را لینک می کنم.
شاد و سربلند!
سلام شاعر.
انتهای کار دوست داشتنی تر بود.
به روزم.
تا فردایی بهتر.
با نگاهی به فیلم دختر سامری به روزم .
دعوتید به گرینویچ
سلام
تازه ترین اخبار هنری و ادبی هر روز در سایت فرهنگخانه
10 آبان 89 و اخباری از : 86 سالگی مرتضی احمدی ، درگذشت اولین باغچه بان ، دوباره مهتاب امیر کریمی ، زندگی شمس لنگرودی ، تئاتر کمدی و قطب الدین صادقی ، فیلم مستند سلمان هراتی ، برند ایران در کریستی نهم ، وبلاگ محمدرضا ترکی ، شعرخوانی احمدرضا احمدی و بیمارستان ، گفت و گو با گروه رستاک و...
به این خداحافظ که در ایستگاه سوت میزند
خیره ام
به این رقص خیره ام
تو چقدر می رقصی در شعرهات
بااین زن که آرایش مخوفی دارد
چه سخت میر قصی
.
.
.
سلام شاعر بیا و بخوانم
در آستانه ۲۱ آبان سالروز میلاد شاعر بزرگ و جریان ساز شعر فارسی
« نیما یوشیج »
در پاسداشت پدر شعر نوین ایران
به کمپین حامیان "روز شعر نوین ایران " بپیوندید .
www.hojum.com
سلام
قشنگ بود و با احساس.اتفاقی پیدات کردم.به منم سر بزن
سلام
من بالاخره اومدم :
http://radiomona.blogsky.com
حافظ عظیمی
نقد حرف اول را می زند.لطفا مصداقی صحبت کنید نه با گزاره های روهوا.شما اول زبان و کارکردش را برای من معنی کنید و بعد درباره اش سخن بگید.
بااحترام
دوست عزیز!
بدیهی می دانم که شما از زبان و کارکرد آن به خوبی آگاهی دارید.در این جا مجال باز گشایی این مقوله نیست که بحث بسیار گسترده و خارج از حوصله ی وبلاگ است.
به زبان ساده می توانم بگویم در متن شما همه ی ارکان جمله درست در جای معمول و متداول خودقرار دارند و از امکانات گستر ده ی زبانی جهت فراز و فرود متن و ایجاد تکیه و درنگ مخاطب شما و رهایی و توقف او در متن استفاده نشده.
به شعر خود نگاه کنیدهیچ عنصری از جمله که منجر به خلق زبان متفاوت شعری می شود را رها نکرده اید هیچ نهاد و گزاره ای و نه حتا زمان افعال را .
و اگر تخیل از متن شما گرفته شود دقیقا با یک متن کاملا معمولی و احتمالا کسل کننده مواجه هستیم.
با احترام
شنبه زاده
جشنواره شعر فجر
به منظور ارتقای سطح کیفی شعر و گسترش هرچه بیشتر آن ،به عنوان پشتوانه فرهنگی و ثروت ملی،پنجمین چشنواره بین المللی شعر فجر برگزار می شود.
امید است شرکت فعال و موثر کلیه عزیزان شاعر ، باهر گرایش ، سلیقه و سبک شعری موجب بالندگی هرچه بیشتر این هنر ملی گردد.
این جشنواره کاملا رقابتی است و تمام سنین، مضامین، قالب ها و حوزه های شعری (سنتی،نیمایی و سپید، سرود و ترانه) و بخش ویژه کودک و نوجوان را در بر می گیرد.
بدیهی است ارزیابی براساس آثار ارسالی خواهد بود و از برگزیدگان در مراسم اختتامیه تقدیر شایسته ای به عمل خواهد آمد
شرایط شرکت:
ارسال مجموعه های شعر منتشر شده در فاصله زمانی 1388و 1389 یا حداقل 10 و حداکثر20 صفحه شعر (از تازه سروده ها) در هر یک از بخش های موردنظر شاعران تکمیل و ارسال فرم شرکت در جشنواره به ضمیمه یک برگ تصویر شناسنانه یا کارت ملی
لینک فرم ضمیمه:
http://ibna.ir/images/docs/files/000083/nf00083419-1.JPG
مهلت ارسال آثار: تا پایان آبان ماه 1389
نشانی دبیرخانه : تهران،خیابان شهید مطهری،خیابان قائم مقام فراهانی،خیابان فجر،پلاک 7 ،طبقه چهارم
تلفن:88342979 نمابر:88861324