اکنون من

طیبه شنبه زاده:شعر،حرف،مکث...

اکنون من

طیبه شنبه زاده:شعر،حرف،مکث...

آفریقا




هوای خوبی است برای زرافه شدن

گردن کشیدن ، نشخوار کردن

ومثل یک نژاد نادر ازآفریقا آمدن

هوای خوبی است

برای پوست کندن باران

در ناهار پیاز

در ناهاری که هنوز از اجاق داغ است

در دستم سوخته از پیاز

در بریدگی نازک انگشت

که پوست را می بینی و دست را نمی بینی

که نمی بیند که دست جایی وسط بلوک های کنار آتش مانده است

که باران از پیاز می بارید

بر پیاز می بارید

وانگشت ، نازک تر از پوست بر پیاز می نشست

هوای خوبی است

برای نتیجه ی سونوگرافی کلیه و کبد

که نصف کلیه نیست و نصف کلیه کیست

که کبد روی اجاق چرب است و

باران به هوای نتیجه ی زرد ادرار می آید

به هوای ماندن لای بلوکهای سفت سیمان

استفراغ از دماغ می آید و

کبد از حلب های روغن نبات.

 

پس به این دختر آزمایشگاه بگو

ای دختر جوان روپوش سفید

صبح ها با صورت می روی توی بشکه ی آزمایشگاه

کلیه ها را نصفه نیمه برمی داری

تا آستین فرو می روی توی کبد های چرب

وبعد از ظهر ها با لاک صورتی ات

نتیجه ی زرد ادرار را

تف می کنی توی صورت مان !

ما همین دیروز از آفریقا آمده ایم

و هنوز بوی تند آتش از کبد مان می زند بیرون

بزن بیرون

بزن از لاک ها ، صورتی اش

از پوست ، صورتی اش

از پیاز، صورتی اش

از آزمایشگاه

کلیه هایی که در جیب روپوشش گریه می کنند

آفریقا جای خوبی است

برای پیاز هاو کلیه ها

جای خوبی است برای

زرافه ها و زرافه ها .







                                          

نظرات 22 + ارسال نظر
علیرضا ناصری (پژواک ) چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 07:22 ب.ظ http://www.delavayeman.blogfa.com

هنرمند گرامی و شاعر ارجمند سلام . شعرهای زیبایت را خواندم و بهره ها بردم .
صفحه ات را به صفحه ام پیوند زدم .
شما نیز به وبگاهم سری بزنید و چنانچه پسندیده اش یافتید با نام (دل آوای من ) آنرا به پیوندهایتان بیفزایید . پیروز باشید

لیلا مهرپویا پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:40 ق.ظ http://leilamehrpoya.blogfa.com/


سلام طیبه جان
من این شعرت را دوست دارم.تو در این شعر می دوی و اصلا مجال ایستادن برایم نمی گذاری و این یعنی شعرت در جنگ است.در جنگ با آرام نبودن و نخواستن و حتی نداشتن این آرامی.

"که پوست را می بینی و دست را نمی بینی" این سطرت خیلی عمیق است
و آنجا که واژه ی کلیه وارد شعر می شود، شعر بی کلیه ای اش را می سراید.درست مثل نصف کلیه ای که نیست و نصف دیگری که مال کیست؟

سطرهایی هست که من فکر میکنم نباید باشند. اما نمیگویم کدام هستند.چون تو خودت حتما آنها را دیدی و با دیدن گذاشتی.پس خودت دوباره ببین و خودت دوباره تصمیم بگیر.

با مهر و دوستی

لیلا مهرپویا پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:41 ق.ظ http://leilamehrpoya.blogfa.com/

سلام طیبه جان
من این شعرت را دوست دارم.تو در این شعر می دوی و اصلا مجال ایستادن برایم نمی گذاری و این یعنی شعرت در جنگ است.در جنگ با آرام نبودن و نخواستن و حتی نداشتن این آرامی.

"که پوست را می بینی و دست را نمی بینی" این سطرت خیلی عمیق است
و آنجا که واژه ی کلیه وارد شعر می شود، شعر بی کلیه ای اش را می سراید.درست مثل نصف کلیه ای که نیست و نصف دیگری که مال کیست؟

سطرهایی هست که من فکر میکنم نباید باشند. اما نمیگویم کدام هستند.چون تو خودت حتما آنها را دیدی و با دیدن گذاشتی.پس خودت دوباره ببین و خودت دوباره تصمیم بگیر.

با مهر و دوستی

زیرپوست ادبیات جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:17 ب.ظ http://hamankabk.blogfa.com/

سلام خانم شنبه زاده ی گرامی

عالی بود و نو
مرسی

با کاری کوتاه به روزم اگر مهربانی کنید

علی الفتی شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:20 ب.ظ http://rakh.blogfa.com

عالی بود
دراین شعر همه چی بود شعر خوب ،نحوخوب،معنای خوب
دارای سطرهای متفاوت وبسیار قوی

محمد حسن مرتجا یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:36 ب.ظ http://mh-mortaja.blogfa.com

با درود بر طیبه ی گرامی ..وتبریک سال نو خدمت شما وسعید...کارها به اتفاق رسیدند...به بریدن پوست جای دست...به نهفته های مخوف ..وگاه شاد زبان..بدون هر گونه تعارف من این کارها را دوست دارم.وبارها می خوانم.و در هر سطر بام وزیر زمینی می بینم.پکر بشوم در سطر به زیر زمین میرم...وعادی به بام..به نام..به ماه....مرسی

یداله شهرجو سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 04:11 ب.ظ http://hurmuz.blogsky.com/

سلام
مثل زرافه که وقتی گردن می کشد تمام چشم اندازهای اطراف را می بیند شعر پرتت می کند میان این چشم انداز ها ، تا به خودت بیایی پوست باران هم کنده شده است کلمات را برای رسیدن به خلوت مخاطب روی سرسره رها می کنی با سر ...با سینه ...می پرند توی.. اما این تمام چشم انداز شعر نیست هر چه به پایان بیشتر نزدیک می شویم نظم و هارمونی میان کلمات بیشتر به چشم می آید حتی رنگ لاک ناخن دختر ، رنگ روپوشش و...به وضوح دیده می شود.

ادبیات رامهرمز چهارشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:26 ب.ظ http://adabiyatramhormoz.blogfa.com/

با سلام

به جرم انتقادی ساده

ادبیات رامهرمز به روز شد

نوری - همدان پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:12 ب.ظ http://sanghayejahanam.blogfa.com

سلام شاعر

چهار شعر از علی رضا نوری با ترجمه ی خانم غزل برهانی

مهر آوه نام آور شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:42 ب.ظ http://http://zankal.blogfa.com/

سلام .خوشحالم اومدی سراغم در خلوت ترین شرایط...باز هم بیا سرزده!

مریم عبدی دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:31 ب.ظ http://mizeabi.blogfa.com/

خانم شنبه زاده عزیز

دعوتید به صبح:

صبح را هر روز

با آمبولانس می برند

لنگه ی ظهر

با شلواری از درد

فرار می کند

لیلا مهرپویا دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:34 ب.ظ http://http://leilamehrpoya.blogfa.com/



سلام طیبه ی عزیز.
به روزم.
بیا

حافظ عظیمی پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:17 ب.ظ http://hamsayehaye-mashkook.blogfa.com

سلام علیکم
شعر شما را با دقت و لذت خواندم
با روایت مستحکم و ساختار زبانی قوی مواجه شدم
با تشکر

مجید شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:16 ب.ظ http://tighnameh.blogfa.com/

سلام.سطرهای خوبی است،خوب به رشته شده ان و در مجموع فرم کار خوب از آب در آمده است،فقط در سطرهای 6 تا9"در ناهار پیاز

در ناهاری که هنوز از اجاق داغ است

در دستم سوخته از پیاز

در بریدگی نازک انگشت"...بسامد و تکرار کلمه" در "،آیا نمی شد چند "در" را درج نکرد بدون اینکه به فرم و سیاق کار لطمه بخورد،نمی دانم شاید هم این تکرار مطلوب و تعمدی از سوی شاعر بوده است.نکته ای دیگر نمی دانم چرا ناخدا آگاه وقتی شعر را می خواندم به یاد محتویات رمانهای"مسخ"اثر کافکا و "بوف کور"صادق هدایت و "تهوع" اثر ژان پل سارتر می افتادم....یک شعر تداعی کننده ی چند رمان به سبک و سیاقی خاص!...به هر حال موفق باشید.ضمنا سری هم به 2وبلاگ کن بزنید.هر چند از لحاظ محتوا بسیار متفاوتند.از حضور و نظرات شما خرسند خواهم شد.سپاسگذارم
http://military-zanboorack.blogfa.com

مهدی آخرتی یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:44 ق.ظ http://www.residehayenachide.blogfa.com

سلام به روزم و شما دعوتید

علی شیخ علی چالشتری دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:58 ق.ظ http://www.shaere-matrookeh.blogfa.com

درود سرکارخانم شنبه زاده

شاعر متروکه به روز شد با احترام دعوتید به: " معاینه ی مزاج "

born جمعه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:34 ب.ظ http://shahabbaraan.blogfa.com/

دلم برای زرافه ها می سوزد که همیشه سر پا هستند.

بگو در ماه خاکم کنند شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 04:07 ب.ظ http://farazbehzadi.blogfa.com

با احترام
دعوتید به نقد مانایاد "منوچهر آتشی" بر مجموعه شعر "بگو در ماه خاکم کنند" سروده فراز بهزادی.
www.farazbehzadi.blogfa.com

مهرآوه نام آور دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:03 ب.ظ http://zankal.blogfa.com/

سلااااااام.ب روزم.بیااااا

ایگونا سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:38 ب.ظ http://egona.blogfa.com

بادی از درون ساقه های مرده می وزد
ای شمع ها...
مو سیقی جاز ملایم سیاهان را بنوازید
من در تاریکی در امانم...

حشمت پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:36 ب.ظ http://a2onis.blogfa.com

ادامه ای است
از این نگاه ملتمسانه
از جنس
خواهش
منتظر نگاه تان هستم.

بهروز باشید و به روز
[گل]

ابراهیم عالی پور جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 04:49 ق.ظ http://www.fekrekharab.blogfa.com

سلام دوست عزیزم
بروزم و منتظر نقد ونظرتان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد