گرچه این طناب نسبتا شل یک سرش به مادربزرگ ها وصل است و یک سرش به مریخ اما تو که نمی توانستی با چتر مسدود وپیژامه از راه شیری فرار کنی پس به شناسنامه ات برگشتی تا لعنت به
این طناب را
بکش تا بیفتیم و سرد شود این جسم افتاده ازواکنش سیاره ها
که با موهای شیری
کهکشان را سوخته ای
روی شناسنامه ی دهه ی جنگل
رقم می خورد
راه این سال های پریده رنگ نوری .
یک شناسنامه و ارسال تاریخ تولد به مسوول گورستان
چیزی درنوستالژی شناسنامه ها
که زندگی را
ادامه می دهد
جلد قهوه ای پلاستیکی اش را.
اگر توکه نمی خواهی به هم بریزی
نظم این راه شیری را؟
بهتر که بتمرگی و به ناامیدی ات ادامه دهی
چیزی که نمی تواند بنشیند
که بایستد و سرش را توی نسیم نه
توی توفان نه
توی این فنجان چای
پس تو بگو چه به روز این شناسنامه آمده
که نوشیدن چای در مجلس ترحیم را نمی تواند
ریختن مو جهان را نجات می دهد
ریختن مو از درز لباس
از کمبود آهن در تولید خط فقر
ریختن از پوکی استخوان پشت ولگن خاسره
افتادن در زخم بستر
پیچیده در شولای سبز سیر نا امیدی
چه به مویت بگویم که روی مویه ها در حال سفیدی است
و کسی برای ران های نا امید
ناف های نا امید
پستان های نا امید
که از راه شیری فرار کرده است
تره هم خرد نمی کند
کسی سفید از ملافه تر
آرامستان را توی مریخ تر
توی جنگل های آمازون با امکان دوست یابی ضعیف تر
و شنود این دیالوگ در فیبرهای نوری نادرتر:
سلام به ریزش مو از پشت سیاره های سرد
به اینترنت کم سرعت
به دود کنت
به مسدود
به چتر باز نشده در سقوط
سلام به تو ای خدای موهای سفید
ای خدایی که بهمن را آفریدی
تا دودش موهای سفید را
و راه خروجی کهکشان را گم کند
سلام به تو
که موریانه را در این جسم سرد
لای ملافه های سفید
به جان مریخ انداختی
دستت درد نکنه خدا.
ممنون خانم شنبه زاده...کار پر از سطرها وفضاها ی نو و بر کشیده از اتفاق است.با این همه ..وقی روایت خطی را می شکنید : سلام به تو ای خدای موهای .....شکلی دیگر از نوشتن وخواندن بروز می کند. بنظرم بها دادن به این مسئله بسیار مهم است.کار اما زیباست
خواندمت ،خوش گذشت
آمدم که حرمت دعوتت را پاس داشته باشم اما دوست خوبم این روزها اصلن دماغ نوشتن ندارم .
سلام
فراخوان دومین دورهی جایزهی ادبی بین اللملی فارسی زبانان لیراو
سلام شاعر دوست داشتم وقتی میایی حرفی هم در مورد شعر بزنی و حتا کتاب
نمیدونم چرا این روزها همش این بیت حافظ زبانمو می چرخونه
ما را به رندی افسانه کردند
پیران جاهل شیخان گمراه
درود.
دنیای واژگانی و معناسازی و بکرتان در شعر جاودان بود برایم.
مانا باشید.
سلام دوست عزیز به خوانش چند فرا داستان در مکتب ادبی اصالت کلمه دعوتید ...
منتظر نگاه نقادتان هستم .
یا حق
سلام خانم شنبه زاده
چندماه قبل بندرعباس بودم و دغدغه های سعید را دیدم که در نوع خودش تماشایی بود . بعد دوباره برگشتم و با محمد شعبانی و موسا بندری و تنی چند از دوستان نشتی داشتیم . روزهای خوبی بود در کنار دوستانی که بی نهایت خوبن . سلام گرم مرا به سعید عزیز برسان . می خوانمتان .
شعرهای ساجده را هم می خوانم و افسوس و دریغا .
سلام بزرگوار شعرت را بارها با دقت خوندم واز دیدگاه ادبیت استفاده بردم /دست مریزاد/ من هم به روزم و منتظر نگاه منتقد گرای شما[گل]
سلام
باداستان کوتاه؛ بازیافت..به روزم
دعوتید به:
و ما چند جنازه بودیم در ایستگاهی بی کفن
با خاطراتی که قولنج می شد در کمر
بادِ سال ها پیش
بیا این خط خطی را تمام کنیم و در سطر بعد
مرا ببوس-پیش از آنکه پیگردها قانونی شوند!-
*
*
*
دورود.با چند کار کوتاه چشم به راه نقد و نظرتون هستم.
با احترام
هانی فخرایی
سلام به طیبه شنبه زاده
به واژگانی تر
به شب های لعنتی - شب های مشتعل
سلام به راه شیری دندان هات که گاز می گیرد انگشتانت را مداد ِ مشکی ِ مجازت را و روی پیراهن سفیدت می نویسد شعر هایت را ...
خدایا ما تو را می بخشیم خدایا ، از پیاز موهای ما بیرون بیا و شانه به ریش سفیدت بکش
مثل همیشه وجد و شعف از خواندن شعری در اخرین دقایق شنبه از ... مثل همیشه واژه کم می آورد ...
...
من عاجزم زگفتن وخلق از شنیدنش......؟
ترکیب های غیرمتعارف و زبانسازی ات درکل متن را به معناهای تازه می کشاند مخاطب را به افق های تازه.ممنون از طرز نگاهت.
سلام و احترام خانم شنبه زاده ی گرامی
خواندمتان و لذت برم
با دو کار کوتاه به روزم اگر قدم رنجه بفرمایید
درود سرکارخانم شنبه زاده
شاعر متروکه بروز شد با احترام دعوتید به: " از اهواز به ناصریه تا اهواز"
فراخوان دومین دورهی جایزهی ادبی بین اللملی فارسی زبانان لیراو:
دومین دورهی جایزهی ادبی لیراو، در دو بخش داستان کوتاه و شعر آثار نویسندگان و شاعرانِ فارسیزبان سرتاسر جهان را دریافت میکند و محدودیتی در موضوع وجود ندارد. داوری در دو مرحلهی نیمهنهایی و نهایی انجام خواهد شد. نویسندگان و شاعران میتوانند آثار خود را از زمان انتشار فراخوان تا پایان اسفند ماه 90برای جایزه ادبی لیراو ارسال کنند. این زمان در صورت استقبال نویسندگان و شاعران تمدید خواهد شد. به برگزیدگان هر بخش تندیس ویژهی جایزه لیراو و به تقدیریها لوح تقدیر اهدا خواهد شد. همچنین در این دوره در بخش ویژه یادمان سیمین دانشور را خواهیم داشت و از یک ناشر فعال در حوزهی ادبیات و هنر و یک سایت فعال در ادبیات تقدیر خواهیم کرد.
جوانی کودکان کوچه باش
آخرین بازمانده ی مرد . . .
به روزم و منتظرتان
سلام طیبه جان
معذرت میخوام که دیر آمدم.
شعرت را یک بار خواندم اما بگذار دقیق تر بخوانم. شعر طولانی است و من با همین یک بار خواندن هم زیبایی های زبانی خوبی در اون دیدم. دوباره می آیم و درموردش می نویسم.
با دوستی و شعر
سلام بر شما شاعر سخت گو هم دستتان درد نکند
خوشحال می شوم نظر و برداشت شما در مورد "شب در بند "را بخوانم و استفاده کنم
...
گل کو
باز
آواز بخوان
سلام
به روزم
.
درود خانم شنبه زاده ی عزیز
به یاد نصرت رحمانی با یک کار قدیمی به روز شده ام
اگر قدم رنجه بفرمایید.
سلام
دست های پائولین را بخوانید
سلام خانم شنبه زاده. تغییرات محسوسی در شعرتان می بینم. این تغییرات در دو شعر قبلتان محسوس ترند از شعر سهروردی به بعد. از این به بعد شما را به عنوان یک شاعر خوب دوست خواهم داشت و پیگیری خواهم نمود. درود بر شما باد!
با سلام و سپاس
روز شنبه مورخ 1390/12/20 روزنامه آرمان مصاحبه اختصاصی از هادی خوانساری تئوریسین غزل پیشرو را با عنوان (فروتنی در کار حرفه ای خیانت است) به چاپ رسانده که تا حد مقدور روشنگر جریان غزل پیشرو از دهه هفتاد تا کنون است و می تواند بعضی ها را که خود را به خواب نزده اند بیدار کند و اگاهی رسان باشد و البته راجع به نامگذاریهای جعلی وتاریخ سازی کردن همچنین. به هر صورت از همه دوستان تقاضا می کنم این مصاحبه را مطالعه کرده و به دیگران نیز اطلاع رسانی کنند
منتظر حضور سبزتان هستیم.
آسمانی به مرگ آویزان
دارد از التهاب می افتد
توی فنجان فال طرحی از
پاره های طناب می افتد
کودتایی درون آغوشت...
ناگهان توی خواب می افتد
این بار به روزم با هفت سینی که قرار نیست بچینمش...
با درود به ساحت تان:
به روزم و مشتاق نظرات تخصصی شما
با کمی آه که کوتاه نمی آید انگار
سپاس
سلام فرهیخته عزیز
باداستان کوتاه؛ پنجره به روزم
سلام
بعد مدتها
بروزم
و
منتظر
نقد
و
نگاه
ارزنده ی
شما
[گل]
با احترام : علی رضا بهرامی
این سال هم مبارک شما
دعوتید به:
چهار قرار عاشقانه
چهار جنایت است وقتی تلفن زنگ می خورد
کسی برنمی دارد
نیمه ی شب را از گلوم
با سه شعر کوتاه آمده ام .منتظرم تا
مهربان بمانید.
سلام فرهیخته عزیز. سال نومبارک
باداستان کوتاه؛ پدرم همیشه مرادوست داشت..به روزم
سلام
نوروز زیبا مبارک
خوش باد روزگارت!
[گل]
سلام
ای خدای موهای سفید
خدای اینترنت کم سرعت
جی پی آر اس
او آر اس
اس اس.................
دورود
و سپاس که اومدین.
سلام کار زیبایت راخاندمو لذت بخش بود
در ضمن خاندنت بهانه ای شد تا بگویم:
"آرمود" بعد از مدتهای مدید به روز شد
منتظر قلمتان هستم
تا بعد
سلام. ببخشین دیر سر زدم.
نگاهی کلی انداختم. باید بهتر بخانمشان. ولی برام جالب بود .این نوع نوشتن را دوست دارم. و میتونم بگم هیچ یک از دوستا یا کسانی که میشناسم ندیدم اینطور بنویسن. اینطور نوشتن ها در خودش طورهای دیگری هم دارد. که شاید جاهایی منجر به ضعف بزرگی شود اما این را می دانم که شعر را برایم کسل کننده نمی کند. و هستند شعرهایی که خوبند اما کسل کننده اند. حتنا نقطه قوت هایشان هم ضعف بزرگی است.
درود سرکارخانم شنبه زاده و تبریک سال نو
شاعر متروکه به روز شد با احترام دعوتید به: " جنوبی ترین جیبِ جهان"
با سلام، منتظر نگاه تازه تان در سال جدید هستم.
بهروز باشید و به روز
[گل]
سلام
وقت بخیر
تمام شــرجــــی مـرداد نـــذر لبـهـــایت...!
پس مدتها به روزم
منتظر نقد و نظرات شما خواهم ماند
و یادتان باشد که انتظار چیز بدی است